صبغه الله

به وبلاگ رنگ خدا خوش آمدید - ما را با نظرات خود راهنمایی کنید

به وبلاگ رنگ خدا خوش آمدید - ما را با نظرات خود راهنمایی کنید

صبغه الله

وبلاگ صبغه الله (رنگ خدا)

........................................

سلام دوستان

خوش آمدید

دیدگاه های خود را با ما در میان بگذارید

........................................

هوای این روزای من، هوای سنگره، یه حسی روحم تا زینبیه می بره...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۵، ۱۲:۱۷ - ف. تفتی
    :)
نویسندگان

نامه ای به برادر بزرگم

از : زمین ، جمهوری اسلامی

به : بهشت

برسد به دست برادر ابراهیم هادی عاشق حضرت زهرا سلام الله

 

راهی که تو نشانم دادی

سلام برادر ابراهیم

 

امیدوارم حالت خوب باشد و خبر از حال امروز ما نداشته باشی البته میدانم میبینی و...

ماهم  حالمان خوب است فقط درگیر جنگی شده ایم ک تلفاتش زیاد است و نامش نرم است.

هر روز عکست را میبینم ..نگاهت با من حرف میزند!!!عکس تو بر روی دیوار شهر من است و نامت بر روی قلب جوانان

حک شده است

هیچ گاه فکر نمیکردم کسی به این اندازه خواهر و برادر داشته باشد که ابرام جان داری...

 چه قدر عزیزی ابرام جان!!!

راستی چه خبر از بهشت؟؟

خوش به حالت الان جایی هستی که دروغ نمی شنوی ،شعار نمی شنوی ، تهمت نمی زنند و بی وفایی نمی بینی...

یادم هست تازه با تو آشنا شده بودم ، خیلی دوست داشتم که بر سر یادبوت بیایم و عرض سلامی بکنم

به خودت چیزی نگفتم ولی نمی دانم از کجا این خواسته من را فهمیدی و خودت مرا دعوت کردی

داشتم می رفتم سر قبر شهید پلارک تا خدمتش سلامی عرض کنم و فاتحه ای بخوانم ، سرم پایین بود و داشتم سنگ فرش های جدید بهشت زهرا را نگاه می کردم که یکباره تصویری زیبا و نورانی نظرم را جلب کرد چند قدم به عقب برگشتم و دیدم که خودت هستی

در چشمانت خیره شدم و خندیدم ، از ته قلبم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۶
ابراهیم

مسجد حریم امن کودکان

آقای دکتر میر باقری داشت تفسیر سوره مومنون را می گفت در همین حین گوشه پرده قسمت خانم ها کنار رفت و یک فرشته کوچولو آرام آرام به سمت دکتر میرباقری آمد ، به سخنران و جمعیت نگاه کرد ، آرامش خاصی در چهره اش بود به سمت منبر خیره شد و بعد رفت کنار آن ایستاد و نگاهی از پایین به بالا انداخت و ارتفاع آن را سنجید ، بعد دقایقی روی پله اول نشست و کمی استراحت کرد و به جمعیت نگاه کرد ، کمرش را راست کرد و روی پاهایش ایستاد و از باقی پله ها با اطمینان کامل بالا رفت و بر بالای منبر و روی بالشتک نرم آن نشست و بر آن جایگاه تکیه زد و دقایقی از آن بالا به جمعیت نگاه می کرد.

  دکتر محسن میرباقری

بعد که پایین آمد شروع کرد با پایه میکروفن بازی کردن و وقتی دیگر چیز جدیدی برای بازی ندید به سوی مادر خود رفت تا در کنار او استراحت کند

جالب بود که هیچ کس به او چیزی نگفت و او نیز در کمال آرامش به  بازی خود ادامه داد...

دختر بچه ناز کوچولو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۰
ابراهیم

هر چه به دستورات رهبری کمتر عمل کنیم از ظهور دورتر می شویم

انسان تا زمانی که خود را کاملا به دست خدا نسپارد و تسلیم او نشود و به ریسمان هدایت او چنگ نزند برای اینکه لیاقت پیدا کند زیر سایه رحمت و کرامت حضرت ولی العصر عجل الله تعالی فرجه زندگی کند در خسران و جهالت است.

وَ الْعَصرِ إِنَّ الانسنَ لَفِى خُسرٍ


اولین قدم برای دوری از خسران تابع بودن کامل است ، شیعه تنوری بودن برای امام سید علی روحی و نفسی فداه است.

 برای مشاهده اندازه واقعی حضرت آقا کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۳۳
ابراهیم

چرا ظهور هر هفته به تاخیر می افتند؟         آیا شیعه تنوری هستی؟؟

روزی گروهی از شیعیان به خدمت امام صادق علیه السلام رسیدند و آمادگی خود را جهت قیام و رویارویی با حکومت ظالم بیان داشتند ، امام به یکی از این نمایندگان گفتند داخل آن تنور روشن برو !!  ولی آن شخص ترسید و جواب منفی داد و گفت آقا جان این تنور روشن و داغ است اگر من وارد آن شوم قطعا می سوزم و خواهم مرد...

امام به یکی از اصحاب خود گفتند شما وارد تنور شو !! آن عزیز بدون حتی یک سوال و توقف وارد تنور داغ شد و بعد از چندین دقیقه به دستور امام صادق علیه السلام سالم و سلامت از تنور داغ بیرون آمد در همین حین امام علیه السلام به آن نمایندگان گفت آیا در میان گروه شما چنین شیعیانی هستند؟؟  و آن نماینده پاسخ می دهد خیر ما چنین شیعیانی نداریم

امام خامنه ای روحی فداه که رهبر همه شیعیان جهان هستند در پی یاوران و شیعیان تنوری هستند...

آقا می گویند:

جهاد اقتصادی و جهاد سیاسی ، انقلاب فرهنگی ، ناتوی فرهنگی ، تولید ملی ، صرفه جویی ، دوری از تجمل ، جنگ نرم ، پرورش و حفظ و هدایت جوانان ، ازدواج به موقع و آسان ، تمدن سازی ، صدور انقلاب اسلامی به خارج از مرزهای جغرافیایی ، اهمیت خودسازی و...

اگر به رهبر و امام بر حق مسلمین و جانشین حضرت ولی العصر اعتماد کامل می کردیم و تمام زندگی خود را مطابق دستورات اسلام بیا می کردیم سال ها پیش حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ظهور کرده بود و دیگر انتظار یاران خود را نمی کشید ، دیگر نیازی نبود بگوییم " مهدی عجل الله تعالی فرجه " ، می گفتیم " امام مهدی روحی فداه و حفظ الله " می گفتیم " مهدی جان خوش آمدی " و...

ندای  "این عمار"  رهبری هنوز هم هست... برادر و خواهرم   آیا عمار شده ای؟

عمار شدن پیش کش حداقل سربار نباشیم ؛ حداقل به دستورات عمل کنیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۳۱
ابراهیم
فرمانده شهید عبد الحسین برونسی

bor3

روی عکس کلیک کنید

ازدواج شهید

آن زمان هنوز حاجی نشده بود هنوز فرمانده نشده بود ولی از عشاق اهل بیت به ویژه حضرت زهرا سلام الله بود.
یک کارگر ساده بود که به سختی و با مشقت زیاد می توانست لقمه نانی را به دست بیاورد
با توجه به تاکیدات اسلام در ضمینه تشکیل خانواده او نیز تصمیم به ازدواج گرفت

توکل کرد و با دستی پر از ایمان و محبت به اهل بیت علیه السلام رفت خواستگاری...

همه فامیل های عروس خانم و دوستان نزدیکانشان به پدر عروس خانم می گفتند : عبدالحسین هیچی نداره و فقر و تنگ دستی او زبان زد است و با ازدواج آنها مخالف بودند و می گفتند دخترت را بد بخت نکن

ولی..

پدر عروس بسیار محکم و با اقتدار جواب همه را داد و جلو همه باورهای غلط فامیل ایستاد و باتوکل برخدا
گفت : من دخترم را به نمازشب های عبد الحسین می دهم...

و این بیان کوتاه و صریح پدر عروس بر گرفته از آموزه های قرآن کریم بود چون قرآن ملاک انتخاب و برتری را تقوا اعلام می دارد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۳۰
ابراهیم

انتظار فاطمی

سال 1392 هم گذشت و انسان هنوز در خسران است و هنوز نتوانسته به هدفی که خدای متعال برای وی ترسیم کرده است برسد نشانه این خسران را محروم بودن ما از بزرگترین نعمت پروردگار کریم است که با ناشکری نسل های ابتدایی شروع شد و با عداوت و قتل و کشتن پیشوایان الهی ادامه یافت و به غیبت کبری ختم شده و این بزرگترین خسران انسان است.

علت آن هم عمل نکردن انسان به علم و دستورات الهی است ،که ملاک های حقیقی و الهی ، در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها و فرزندان والا مقام ایشان مشخص است /  اینکه چگونه و برای چه و با چه هدفی و با چه وسایلی و به چه قیمتی باید زندگی کرد و به چه شکل باید برای رفتن به زندگی ابدی آماده شد /  اگر تمام اعمالمان را با سلایق پیشوایان می سنجیدیم الآن امام مان انتظار نمی کشید ، انتظار 313 یار که برای تمام شرایط آماده باشند.

باید این حقیقت را بپذیریم که زندگی هایمان خیلی صرف دنیا شده است و ما نیز در این روزمردگی و دنیا فریبی غرق شده ایم ، هر کدام از ما به شکلی گرفتار این غفلت هستیم که مصادیق آن متفاوت و مشدد است ولی همه در موضوع مشترک هستیم.

یک مقایسه ساده و کاربردی برای ارزیابی کارهایمان می توان معرفی کرد :

مثلا بگوییم من می خواهم فلان کار را انجام دهم یا من فلان نظر و سلیقه یا عقیده را دارم ؛ آیا حضرت زهرا سلام الله علیها این تصمیم من را می پسندد و مورد رضایت ایشان است ؟؟؟

انتظار فاطمی برای ظهور آخرین منجی الهی یعنی اینکه کارها و تصمیمات مان مورد رضایت  حضرت زهرا سلام الله علیها باشد...

این روزها بزرگترین مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها غم تنهایی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و روحی فداه و تاخیر امر ظهور است...


روی عکس کلیک کنید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۲۴
ابراهیم
در پیوند ازدواج دو نفر به هم نمی رسند!!

  دو نفر باید با هم به خدا برسند و این معنای کامل شدن دین است و

این گونه عشق ها حقیقی هستند.





رسول خدا -صلی الله علیه و آله - فرمود :

هر چه ایمان انسان کامل تر باشد به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.


آدمک انگشتی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۴۵
ابراهیم

وقتی روح انسان بزرگ شود ، می تواند علاوه بر خودش و اطرافیانش سایرین را ببیند ، جهان را ببیند ، مخلوقات را ببیند ، سنگ ها گیاهان و حیوانات را ببیند

در آن زمان دغدغه هایش نیز بزرگ تر و بنیادین تر می شود

و اگر بتواند مناسب با این رشد فکری و ذهنی و احساسی ، توکل و ایمانش را نیز رشد بدهد و به معلومات و دانسته هایش جامع عمل بپوشاند در  آن زمان می توان گفت که رشد معنوی داشته است و به سوی حق در حرکت است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۰۶
ابراهیم

زمانی میتوانیم بگوییم جامعه اسلامی ما از نظر فرهنگی و اخلاقی و دینی رشد کرده و به سوی هداف و آرمان هایی که در قانون اساسی تعیین شده است آگاهانه و با سرعت پیش می رود که :

اولین سوال بزرگترها از بچه ها در مورد ارتباط با خدا باشد نه در مورد درس و مدرسه و داشته های مادی.

در آن زمان است که می توانیم بگوییم ، نظام آموزش و پرورش در حال تامین نیروی انسانی مناسب برای جامعه اسلامی و مخصوصا کشور خودمان است و بگوییم که حقیقتا در حال آموزش و پرورش است نه فقط آموزش.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۰۶
ابراهیم

ازدواج آسان   #   تجملات بیخودی


حضرت آقا : پیامبر (صلی الله علیه و آله)آمد همه این سنت های جاهلی را شکست، برای اینکه مانعن ازدواج می‌شود.

مهریه بالا خلاف سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اولاد ایشان و ائمه‌ی هدی(علیهم السلام) و بزرگان اسلام است. خلاف روش اینهاست و بخصوص در زمان ما که کشور احتیاج دارد به اینکه همه‌ی کارهای صحیح، آسان شود، هیچ مصلحت نیست که بعضی ازدواجها را این طور مشکل کنند.

مهریه سنگین و خرج تراشی های اضافی و تجملات بی حساب و کتاب از مهم ترین عواملی هستند که باعث شده اند جوانان ما اصلا در مورد تشکیل خانواده فکر نکنند!!

همین ترس و عدم توکل و خودباوری باعث می شود که جوان قدرت پذیرش مسئولیت را خیلی دیر پیدا کند و یا گاهی اصلا نمی تواند آن را به دست بیاورد. در نتیجه فساد در جامعه زیاد می شود.

ازدواج دانشجویی

لذا در جامعه می بینیم که سالها از وقت ازدواج جوانان گذشته است ولی آنان به خود جرات نمی دهند وارد میدان شوند و مسئولیت بپذیرند و همین زندگی مجردی و بی مسئولیتی را برای خود ترجیح می دهند چون به عرف جامعه نگاه می کنند و ارقام بالایی را می بینند.

متاسفانه در بین خانواده ها بیماری چشم و هم چشمی بسیار رواج دارد و عرف ها تغییر کرده است و هر خانواده به جای اینکه به سیره و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و دستورات قرآن کریم توجه کند و اینها را ملاک تصمیمگیری خود قرار دهد ، به خانواده های دیگر نگاه می کند و می گوید آنها اینطوری کرده اند و اگر ما فلان کار را نکنیم خیلی بد می شود و شان طرفین رعایت نمی شود.

غافل از این که بخشی از این شان که می گویند کاذب است.

در این کشور بالاترین شان را حضرت آقا دارند که دارای منسب الهی می باشند. ایشان مهریه عالی و مناسب و متعارف و در شان طرفین و مناسب اهداف جامعه و امت اسلامی را 14 سکه قرار داده اند نه بیشتر.

جان مطلب


امر ولی را اطاعت کنید !!

مقام معظم رهبری

بیان آقا :

شرایط ازدواج برای جوانان را آسان و معقول بگیرید...

مهریه بالا خلاف سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اولاد ایشان و ائمه‌ی هدی(علیهم السلام) و بزرگان اسلام است

مهریه‌ی بالا، سدّ راه ازدواج جوانان
مهریه ی سنگین مال دوران جاهلیّت است

مهر سنه مستحب است نه مهر المثل...

با شادی و میهمانی موافقیم، با اسراف نه

سالنهای پرخرج، عروسی را شیرین نمی‌کند

اهل تجمّل حسابشان خیلی سخت است

از خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)تقلید کنید

مهریّه، نشان ارادت یا قیمت گذاری؟

مهریه‌ی بالا بی‌احترامی به دختر است
جنبه معنوی ازدواج باید غلبه پیدا کند بر جنبه مادی

شما باید کاری کنید که آن دختری هم که ندارد، اگر خواست شوهر بکند بتواند




لینک مرتبط : بیانات مقام معظم رهبری در مورد آسان گیری ازدواج

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۳۱
ابراهیم

شهید حاج مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا

شهید مهدی باکری

بعد از انقلاب بود که به عنوان شهردار انتخاب شده بود. مکانات شهداری کم بود.

شب شده بود و باران شروع به باریدن کرد ، آقا مهدی لباسش را پوشید و بیل به دست از خانه بیرون رفت تا راه آب هایی که خراب شده ، شخصا درست کند. به او گفتند آقا الآن شب است و بهتر است به خانه بروید لطفا فردا صبح دستور بدهید تا سایرین این کار را انجام دهند ، شما شهردار این شهر هستید این کارها در شان شما نیست !!

آقا مهدی گفت چون امکانات ما کم است نمی توانیم هر تصمیمی را بگیریم و فعلا همین کار از دستم بر می آید و همچنین فردا دیگر نیازی به این کار من نیست چون الآن باران می آید ، و حالا نیاز به کمک است و این مسئولیت و وظیفه من است که به امور شهر و مردم رسیدگی کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۵۵
ابراهیم

جامعه ما نیازمند سه عنصر کلیدی است تا بتواند از تنگنای دنیا و لذت جویی ها نجات یابد و به کمال انسانیت که عبودیت و رسیدن به تقوا و قلب سلیم و نفس مطمئن و یاری امام زمان عجله الله است برسد. افراد باید در کارهایشان این سه را به یاد داشته باشند. با انجام اینها یاران مهدی آماده می شوند و ظهور آغاز می شود.

1. مکرر قیامت را یاد کند و برای پاسخگویی در روز جزا خود را مهیا کند (ایجاد انگیزی و یادآوری آخرت)

2. عمل به فقه - یعنی اعمالش را درست کند ، این گونه که تمام کارهایش را به فقه عرضه کند و از قوانین خدا پیروی کند ، به جهت کنترل بیرونی و پرداختن به رفتارهای ظاهری خودش (پالایش بیرونی)

3. عمل به اخلاق - یعنی درون خودش را پالایش کند و رشد دهد و رذایل نفسانی را از خود دور کند و فضایل را کسب کند و روح خود را پرورش دهد (پرداخت باطن و پالایش درونی)


در پی انجام و ایمان به این سه ، عمل به قرآن و انجام مستحبات نیز می آید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۴۹
ابراهیم

1 (24)

طریق یا حسین

فاصله بین نجف تا کربلا حدود 80 کیلومتر است که به آن می گویند ( طریق یا حسین ) حدودا هر 70 متر یک ستون برق قرار دارد که در وسط آن تابلویی نصب شده که یک عدد بر روی آن درج قرار دارد تا زائران از جایگاه خود و طول مسافت مطلع شوند.

دوست داشتم بیشتر در نجف بمانم ولی دیگر فرصت نبود و ارباب منتظر بود. وارد جاده کربلا شدم (طریق یا حسین) ، رو به سمت حرم امیر المومنین کردم ، از دور گنبد آقا مشخص بود ، دستم را بالا آوردم و با ناراحتی گفتم السلام علیک یا علی ابن ابو طالب و خداحافظی کردم ، بعد رو به سمت کربلا کردم و با خوشحالی به اربابم سلام دادم و اجازه ورود خواستم ، آخر تمام عمرم آرزوی رفتن به کربلا را داشتم و از طرفی هم از زیارت پدرم امیرالمومنین سیر نشده بودم.

در طریق یا حسین که قدم می گزاری همه چیز رنگ عشق به خود می گیرد. در این راه ریا جایگاهی ندارد. مهم نیست که کودکی یا جوان ، پیر مرد هستی یا پیر زن ، شش ماه داری یا شصت ساله ، دکتر هستی یا مهندس و یا یک کشاور ساده ، مهم نیست چه می خوری و چه می پوشی و کجا می خوابی ؟ مهم این است که تو خاکی شوی ، گشنه بمانی ، شب تا صبح از سرما بلرزی و صبح تا شب از شدت گرما بی تاب شوی و کف پاهایت تاول بزند تا درد و رنج را درک کنی و از آن زندگی پر زرق و برق خارج شوی تا آماده زیارت شوی ، تا خواستنی شوی ، ملکوتی شوی ، از دنیا فاصله بگیری. حالا دیگر جز حسین هیچ چیز برایت مهم نیست حتی خودت.

اینجا طریق یا حسین است و آیا این مرد خاک آلود همان مهندسی است که تا دیروز اگر غباری بر روی لباسش می نشست ناراحت می شد؟ آیا این خانم که سه روز است در حال پیاده روی است همان زنی است که تحمل چند قدم راه رفتن را نداشت؟ آیا این کودک ساکت و آرام همان بچه ی غرغروی دیروز است؟ این همان مادری است که اجازه نمی داد نور خورشید لحظه ای برروی صورت فرزندش بنشیند ولی حالا او را با کالسکه در گرما و سرما به پیاده روی آورده؟

آری این عشق حسین علیه السلام است که همه را به سوی خود جذب می کند ، از کودک چند ماه تا آن پیرمرد علیل که بر روی صندلی چرخ دار  نشسته است و همسر نابینای خود را در حرکت دادن صندلی چرخ دار هدایت می کند و از بصره به کربلا می آیند.

 

در راه حالم خیلی بد شد ، دلم می خواست کنار جاده بنشینم به جمعیت نگاه کنم و ساعت ها زار بزند. ولی نمی شد و ارباب منتظر بود.

وقتی به آدم هایی که در حال حرکت بودند نگاه می کرم انگار داشتم کاروان کربلا و اسیران را می دیدم که یک به یک از کنارم رد می شدند و با هر سختی که بود به راه خود ادامه می دادند ؛ وقتی دختر بچه ها را که دست در دست هم با چادرهای کوچک و خاکی در حرکت بودند می دیدم به یاد حضرت رقیه می افتادم و دلم آتش می گرفت ؛ وقتی مادرانی که شیرخوارگان خود را در آغوش گرفته اند را می دیدم به یاد علی اصغر آه می کشیدم ؛ وقتی جوانان را می دیدم از علی اکبر یاد می کردم ؛ وقتی جلو موکب ها آب می دیدم به یاد ابوالفضل العباس علمدار کربلا می افتادم ؛ وقتی خواهر و برادر ها را می دیدم دلم به سوی سوریه و حرم عمه ام زینب کبری سلام الله علیها که به حق جبل الصبر او را نامیدند پرواز می کرد ؛ وقتی عروس و دامادها را می دیدم ؛ وقتی مادران را می دیدم و وقتی پیرمرد ها را می دید...

دیگر نیازی به مداح و روضه خواندن نبود این راه همه اش روضه ی باز است دیگر نیازی به تصور کردن نبود چون با چشمانم همه مصائب را می دیدم. پا های خسته  و خونی ، گریه های کودکان ، بدن های رنجور ، خواهران داغ دیده ، مادران بی تاب و دختران گریان و... همه را دیدم.

ورود به حرمین

آروزیم رفتن و درک کردن کربلا بود ، ساعت ها به عکس های کربلا خیره می شدم و دلم را به بین الحرمین پرواز می دادم در رویاهایم تصور می کردم که وقتی به کربلا می رسدم باید فلان کار را بکندم و فلان احساس را داشته باشدم و چه و چه و چه ، ولی آن طور که تصور می کردم نبود ، اینجا همه چیزش فرق می کند.

وقتی وارد کربلا شدم غم همه وجودم را فراگرفت ، اشک می ریختیم ، سینه می زدیم و نوحه می خوان به سمت حرم هروله می کردیم ولی وقتی به حرمین رسیدیم دلم آرام گرفت گویی دستی از غیب قلب او را آرام کرده بود ، همچون آب بر روی آتش ، حالا دیگر ناراحت نبود دیگر احساس غم نمی کرد. به آرزویم رسیده بودم و داشتم در بین الحرمین نفس می کشید ، حضور ارباب را حس می کردم حالا من خوشحال ترین فرد روی زمین بودم.

www.Aboutorab.com

دانلود با کیفیت بالا

تله زینبیه

کفشهایم را به کفشداری تحویل دادم ، آرام آرام به سوی تله زینبیه حرکت کردم از تفتیش حرم رد شدم پایین پله های ورودی بر روی دیوار زیارت نامه ی حضرت زینب سلام الله علیها قرار داشت که با این جمله شروع می شد :


اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَةَ وَخَدیجَةَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ

و به همین شکل جایگاه حضرت زینب را بالا می برد و صفت های ایشان را بیان می کرد و من نیز بعد از خواندن هر جمله بیشتر به خودم می بالیدم و از بالا رفتن جایگاه حضرت زینب کبری سلام الله علیها بیشتر خوشحال می شودم وشادی تمام وجودم را فرا می گرفت ولی وقتی به جمله آخر رسیدم که نوشته شده بود :

اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ

بغض نفسم را بند آورد ، غم تمام وجودم را فرا گرفت ، همه خاطرات بد و مصیبت های کربلا و شام جلو چشمم آمد ، اشکانم جاری شد ، شانه هایم می لرزید ، کمر راست نمی شد و زانوهایم سست شده بود و دیگر نمی توانستم جلو اشکهایم را بگیرم ، در گوشه ای نشستم و زانوی غم در بغل گرفتم.  

به اندازه ای غم و درد در این مکان وجود داشت که شرایط آن کاملا با حرم ارباب متفاوت بود.

تل زینبیه،کربلا

لینک مرتبط : خاطرات پیاده روی اربعین 1

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۵۲
ابراهیم

خاطرات اولین پیاده روی اربعین سال 1392 - مسیر نجف تا کربلا

همه چیز از شب قدر امسال (1392) شروع شد و سفر کربلا را از آن زمان برایم نوشتند.

در مسجد امام علی علیه السلام همان مسجدی که سه ماه پیش شب قدر من را پناه داده بود.

نزدیک ظهر بود گفتم بهتر است در نماز جماعت شرکت کنم و رفتم. بعد از نماز معلم سابقم حاج آقا فتحی را دیدم که شروع به سخرانی کرد ، گفتم مدت سخنرانی کوتاه است بهتر است دقایقی از صحبت های ایشان استفاده کنم و در همین زمان بود که یکی از دوستان آمد کنارم نشست و گفت : ما داریم میریم مشهد شما ما هم با ما میای؟ من که این پیشنهاد برایم غیر منتظره بود چند لحظه ای فکر کردم و در پاسخش گفتم با این که کلاس دارم و غیبت می خورم ولی میای و این جا بود که ماجرا شروع شد و ما به مشهد رفتیم و از دستان مبارک حضرت امام رضا علیه السلام  بلیت سفر کربلا را گرفتیم.


صف های لذت بخش

یک ماه قبل از اربعین اداره گذرنامه و سازمان وظیفه بسیار شلوغ است و برای انجام دادن یک کار ساده یا حتی پرسیدن  سوال کوچک باید ساعت ها در صف بایستی تا نوبت به تو برسد ولی این اولین باری بود که از ایستادن در صف احساس خوشحالی می کردم و هرچه قدر طول می کشید لذت آن بیشتر می شد چون به ارباب ثابت می کردیم که در راه زیارت او حاضر هستیم ساعت ها و روزها وقت صرف کنیم تا فقط مقدمات سفر را آماده کرده باشیم و به همین دلیل هرچه بیشتر اذت می شدیم ، خوشحال تر می شدیم.

ورود به مرز

وقتی اتوبوس به مرز و ساختمان مرز بانی رسید با دیدن صف ورود به ساختمان مرز بانی بسیار تعجب کردم چرا که ساعت شش صبح شاهد صف چند هزار متری بودم که فقط برای رفتن به داخل ساختمان مرزبانی تشکیل شده بود.

صف را طی کرده و به داخل ساختمان که سالن بسیار بزرگی بود رفتیم و به سرعت و در عرض چند ثانیه مهر خروج از کشور را زدیم و اطلاعات را در سیستم ثبت کردیم و به سمت خاک عراق رفتیم و با ندای لبیک یا حسین  و ابوفاضل دخیلک از مرز ایران خارج شدیم و وارد مرز عراق شدیم که فقط همین ورود اولیه به علت جمعیت بسیار زیاد بیش از یک ساعت طول کشید و این در حالی بود که کل مسیری که باید طی می کردیم کمتر از 200 متر بود.

وقتی وارد سالن اصلی شدیم که مهر ورود به کشور عراق را بزنیم و اطلاعات خودمان را در سیستم ثبت کنیم از تعجب شچمانم گرد شد چراکه شاهد حضور هزاران نفر بودم که در یک سوله ی بزرگ ایستادن و منتظر مهر کردن گذرنامه ها هستند ، شلوغی به حدی بود که به سختی می شد از بین آنها عبور کرد ، یکی از دوستان به نمایندگی از کاروان ما رفت و در صف مهر کردن گذرنامه ها ایستاد و قرار شد که ما در بیرون از سالن و در فضای باز که خاک عراق بود منتظر او بایستیم ، با خودم گفتم از این سالن که خارج شویم حتما تراکم جمعیت کمتر می شود و شلوغی کاهش پیدا می کند ولی در کمال نا باوری وقتی از سالن خارج شدیم ، شاهد حضور چند صد هزار نفر ایرانی بودیم که در بیابانی وسیع ایستاده اند و یک فضای چندین کیلومتری را اشغال کرده اند ؛ چنین جمعیتی را فقط در راهپیمایی 22 بهمن دیده بودم.

هر نقطه را که نگاه می کردی فقط مسافران کربلا را می دیدی که ساعت ها زیر آفتاب و باران  ایستاده اند و منتظر گرفتن مهر ورود به کشور هستند. هر کس خود را با کاری سرگرم کرده اند ، گروهی مشغول سینه زنی و نوحه خوانی بودند عده ای داشتند زیارت عاشورا می خوانند یا قرآن می خواندند و یا گرم صحبت و احوال پرسی و آشنا شدن با همسفرانشان بودند.

کربلا رفتن خون می خواهد

ساعت حدود 16 بعد از ظهر است و هنوز در ورودی مرزبانی و در خاک عراق منتظر گذرنامه ها هستیم.

داشتم با یکی از همسفران در مورد سختی های زیارت کربلا در زمان های گذشته و شوق زیارت و فداکاری های شیعیان صحبت می کردیم ، مطلب مان به این قسمت رسید بود که در زمان های گذشته حکام برای اینکه مردم را از زیارت کربلا بازدارند آنان را شکنجه می کردند و یا در عوض دادن اجازه زیارت ، عضوی از بدن شیعیان را قطع می کردند و با این جمله صحبت هایمان را تمام کردیم که کربلا رفتن خون می خواهد ، بعد از چند لحظه انفجاری در چند متری ما رخ داد و غباری از خاک را در آسمان پهن کرد ، ابتدا که صدا را شنیدم گفتم حتما یک سرباز بی احتیاط عراقی بوده که یک تیر شلیک کرده ولی وقتی به صحنه انفجار نگاه کردم دیدم که پای یکی از زائرین بر روی مین ضد نفر رفته و منفجر شده و مین پایش را قطع کرده. جالب اینجا بود که  محل حادثه یک کانال خاکی عبور آب بود که در کنار ساختمان های اداری عراق قرار داشت و از آن محل افراد زیادی عبور کرده بودند ولی آن مین فقط روزی همین شخص بود ، نه کس دیگری.


انفجار مین در چزابه قربانی گرفت


لنیک مرتبط : خاطرات پیاده روی اربعین 2

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۵۸
ابراهیم

علت عقب ماندگی ما چیست؟

این عقب ماندگی نسب به چه چیزی بیان می شود؟

آیا تفکر غرب پیشرفت کرده است و شیعیان و مسلمین عقب مانده اند؟

.................................................................................................................................

مشکلات جامعه ما از زمانی شروع شد که حضور فقه و  اخلاق اسلامی در خانواده ها و بین مردم کم رنگ شد و یاد قیامت از خاطرها رفت به جای این دو دروسی همچون جامعه شناسی و روانشناسی و ارتباطات و اقتصاد آمد.

عقب ماندگی ما نسبت جهان و تفکر غرب نیست ما از کشورهای غربی و اروپایی عقب نیستیم بلکه این عقب ماندگی ما از آرمان ها و اهدافی است که خداوند به واسته رسولش برای ما مشخص کرده است و عقب ماندگی ما از جایگاه حقیق انسانیت و عبودیت است هم در بعد معنویات و هم مادیات و این نکته را بیان می کنیم که پیشرفتی که غرب از آن سخن می گوید به نظر ما عقب ماندگی و دور شدن از اهداف انسان است چون او پیشرفت را در دنیا طلبی می بیند ولی ما پیشرفت را در رسیدن به آخرت به وسیله ی بهروی از دنیا می دانیم ؛ او دنیا را هدف می داند ولی ما دنیا را وسیله می دانیم ، البته وسیله ای که باید زیبا و بهترین باشد.

ما هر چی عقب ماندگی در زمینه مادیات و معنویات داریم به دلیل دور شدن از فقه و اخلاق اسلامی است و اگر این  دو  را از ما نگرفته بودند الآن جهان در دست صاحبش حضرت بقیه الله اعظم روحی فداه بود و جایگاه واقعی شیعه مشخص شده بود و تمام باب های علم گشوده شده بود و ظلمت و شرک از دل ها بیرون رفته بود و جنگ ها خاتمه یافته بود و صلح و دوستی و عشق و محبت و ایمان و تقوا در دل ها نقش بسته بود و اگر این دورافتادگی نبود پیشرفت ها و تولیدات الآن سمت و سوی دیگری داشت و قطعا از جایگاه امروز بشر در دنیا بهتر بود چرا که این پیشرفت های فعلی برای کسب دنیا است ولی آن پیشرفت های مذکور برای کسب دنیا در کنار آخرت و قیامت و عبودیت و تقرب به درگاه حق تعالی است.

علت این دور افتادگی و تاخیر و عقب ماندگی ما از فقه و اخلاق اسلامی و اهدافی که خداوند برایمان ترسیم کرده است ، رسوخ تفکر مدرنیسم در جهان است ، و این تفکر است که بشر را به سوی شهوت رانی و دنیا طلبی و کسب ثروت و قدرت هدایت می کند.

با این تفکر است که ما قیامت و عبودیت که هدف اصلی از حیات دنیوی است را فراموش کرده ایم و در پی کسب دنیا شتابانیم که نتیجه ی آن هم می شود همین اکتشافات بی فایده و تولید علوم زاید که فقط بشر را برای رسیدن منافع دنیا هدایت می کنند و تنها هدفشان کسب رضابت بشر و مرفه کردن زنگی اوست که پایانی جز فرو رفتن او در مرداب دنیا ندارد و هیچ نگاهی به آخرت در آن نیست.

اهل بیت سلام الله علیهم مکرر نقل کرده اند که دنیا محل عبور انسان است و مقصد ما آخرت است و همچنین گفته اند که انسان باید در دنیا برای کسب روزی و رفاه حلال تلاش کند ولی نباید از آخرت غافل شود و دنیا را مزرعه ای برای آخرت معرفی کرده اند.

فقیه جامعه الشرایط و عالم و عاملی که در گوشه ای اخلاق می گفت

کسی که در تلاش بود تا فقه و اخلاق اسلامی را زنده نگهدارد و در جهت پویایی آن تلاش می کرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۲ ، ۱۷:۰۵
ابراهیم

حضرت مخلوق مراقب خوبی هایت باش که با غفلت از دست نروند.

ای ابراهیم بدان که  *  توپ تا به زمین نخورد بالا نمی رود و در آسمان بی انتهای خداوند پرواز نمی کند پس غفلت و تکبر را زمین بزن تا سبک شوی و بتوانی پرواز کنی و معراجی شوی و این تنها راه است و اگر نه همیشه در خسران ابدی باقی خواهی ماند.

حاج آقا بهجت رحمت الله می گفت بهترین حالت انسان سجده است و شیطان از سجده طولانی بیم ناک است.

 

تاثیر سجده نماز بر سلامتی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۲ ، ۱۵:۵۸
ابراهیم


محرم 92 هم گذشت ولی یادمان هست که این فقط روز شماری  مبارک است از دو ماه عاشقی که در سندش در این چند هفته خورده بوده و این حقیقت را هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد که ما فرزندان محرم هستیم و محرم همیشه در قلب های ما زنده است و با گوشت و خون ما آمیخته گشته و این خون را برای قیام سبز  مهدوی ، که انتظار همراهیمان را می کشد نگاه داشته ایم تا نگذاریم اُحد بار دیگر برپا شود و ایران به حسرت کوفیان دچار شود.

خداحافظ سیاهی های محرم..خداحافظ پیرهن مشکی ...حدادیان

ما به جمله های عارفانه و عاقلانه ی روح خدا رحمه الله ایمان داریم که می گفت راه قدس از کربلا می گذرد و حالا تنها یک لبیک یا ابوفضل دیگر برای در آغوش گرفتن قدس عزیز باقی مانده است ؛ و به راستی چه برکاتی در این ایام عزیز نصیب شیعیان شد.

این محرم بوده که نور هدایت را برایمان روشن نگهداشته و به یاری ما آمد تا همه مان را در این کشتی نجات محیای آخرین امتحان الهی کند و به راستی شیعه با استقامت و صبر دختر سلطان انبیا صلی الله علیه و آله که با نام ام المصائب به او سلام می دهید - حضرت زینب کبری سلام الله علیها -  و حب غریب الغربا سلطان ایران ، علی ابن موسی الرضا علیه السلام زنده است و ما هر چه داریم از این عاشقیِ ، عاقلانه و لطف حضرت حق سبحانه الله داریم.

ربیع مبارک

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۱۴:۴۶
ابراهیم

چرا انسان گناه می کند؟ و  یا به دنبال کسب ثواب نمی رود؟

مصادیق گناه در ادیان و اجتماعات مختلف در طول تاریخ حیات بشر متفاوت بوده و در حال حاضر نیز همین گونه است. گناه به معنای عبود و از خط قرمز است که مساوی با نادیده گرفتن و یا خلاف دستور خداوند عمل کردن است.

میدانیم که انسان به سوی جاذبها حرکت می کند و آنها را انتخاب می کند ؛ گناه نیز دارای جاذبه می باشد ولی این جاذبه پوشالی است که توسط شیطان رنگ آمیزی شده است و هر کس که جاذبه پوشالی را انتخاب کند در واقع به دستور شیطان عمل کرده است بنابراین از دستور خدا سرپیچی کرده است . عمل شخص گنهکار به معنای این است که جاذبه های حقیقی و راستین و پایدار را درک و تجربه نکرده و به آنها ایمان ندارد البته ممکن است که شخص نسبت به این مفاهیم شناخت کامل و کافی را داشته باشد ولی لذت دین داری را تجربه نکره و گناه را شیرین می پندارد به همین دلیل به سمت آن گرایش پیدا می کند.

این مورد برای افرادی که گناه نمی کنند ولی ثواب هم نمی کنند صادق است و آنان نیز لذت دین داری را تجربه نکرده اند و اگر این لذت را تجربه کرده بودند مرتب در پی کسب ثواب و تعالی خود بودند هم چون شرکت در نماز جماعت و نماز اول وقت خواندن که از مصادیق اعمال مورد پسند خداوند است

و در واقع مطابق آیه شریفیه قرآن کریم ، از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باید خطاب به این دینداران که هنوز لذت دین داری را نچشیده اند گفت : شما اسلام آوردید ولی ایمان نیاوردید و این خسرانی بزرگ است که * آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم *

namazezan.jpg - لحظات اجابت دعا همه رو دعا کنین طاعات و عبادات قبول ما رفتیم سر قرارمون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۱:۰۸
ابراهیم

نماز اول وقت

سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله)

همسر شهید حاج محمد ابراهیم همت می‌گوید : «ابراهیم بعد از چند ماه عملیات به خانه آمد.

سرتا پا خاکی بود و چشم‌هایش سرخ شده بود. به محض اینکه آمد، وضو گرفت و رفت که نماز بخواند.

به او گفتم: حاجی لااقل یک خستگی در کن، بعد نماز بخوان.

سر سجاده‌اش ایستاد ودر حالی که آستین‌هایش را پایین می‌زد، به من گفت : من با عجله آمدم که نماز اول وقتم از دست نرود.

این قدر خسته بود که احساس می‌کردم، هر لحظه ممکن است موقع نماز از حال برود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۹
ابراهیم

خبر عروجت قلبم را درد آورد 

آیت الله خوشوقت

در نماز خانه دانشگاه بودم . نماز عصر را که خواندیم پشت بلندگو اعلام کردند که آیت الله خوشوقت به ملکوت اعلا پیوست . وقتی خبر را شنیدم تا چند لحظه نمی دانستم چه کنم! همش می گفتم شاید کسی دیگری بوده و تشابه اسمی وجود دارد! می گفتم حاج آقای ما که سالم و سلامت به سفر حج رفته! شاید این هم شایعه ای بوده! شاید من خوابم!

سریع زنگ زدم به یکی از دوستان و بعد از سلام ، سوال کردم :  آیا این خبر صحت دارد یا نه ؟‌ 

گفت : متاسفانه بله

دلم ریخت

دیگه نتونستم چیزی بگم و لحظاتی پشت تلفن سکوت کردم و بعد خداحافظی کردم . در ذهنم آخرین دیدارمان را مرور می کردم ؛ لحظات خوشی را که باهم داشتیم . رفتم گوشه نشستم و کابشنم را روی سرم کشیدم ،

و فقط گریستم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۱:۲۶
ابراهیم

چرا امام حسین علیه السلام صلح نکرد؟ و قیام کرد؟

قدرت ابوسفیان مقارن و همزمان با حکومت و نبوت ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود.

قدرت معاویه مقارن و همزمان با امامت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام بود.

قدرت و حکومت یزید نیز با امامت حضرت امام حسین علیه السلام مقارن بود.

http://www.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/motahari/89/sh-motahari.jpg

استاد شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می فرمایند :

امام حسین علیه السلام نامه خود را به برادر گرامیشان علت قیام خود را انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر و احیای دین جدشان حضرت رسول معرفی می کنند.

سوال : مگر امام حسن علیه السلام با معاویه مقارن نبود پس چرا امام با او صلح کرد و قیام نکرد؟ و چرا امام حسین علیه السلام همچون برادر بزرگوارشان با یزید صلح نکردند؟

پاسخ : باید گفت ابوسفیان و معاویه ادعای پادشاهی و حکومت و سلطنت داشتند و خود را خلیفه و جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمی خواندند و همچنین به شکل علنی و آشکارا به اصول و ارکان اسلام تعرض نمی کردند و حتی خودشان ظاهر مسلمانی را حفظ می کردند و نماز می خواندند و روزه می گرفتند ولی همیشه نفاق و کینه ی خود را مخفی نگه می داشتند در صورتی که یزید خودش را خلیفه مسلمین می خواند و آشکارا به اصول و ارکان اسلام تعرض می کرد و می خواست از امام حسین علیه السلام امضاء بگیرد تا این امضاء تاییدی بر خلافتش باشد به همین دلیل امام در نامه خود به برادرشان مسئله امر به معروف و اصلاح دین جدشان را مطرح کردند و باید گفت که زمانی از عبارت اصلاح استفاده می کنیم که چیزی از اصل خود را فاصله گرفته باشد و منحرف شده باشد و امام به این یقین رسیده بودند که اگر مقابل یزید نایستند و قیام نکنند در آینده چیزی از اسلام باقی نخواهد ماند بنابراین می توان گفت اصل دین در خطر بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۷
ابراهیم

شهید بابایی در محرم

از کودکی در عزاداری ها شرکت می کرد و در تعزیه نقش های مختلفی را اجرا کرده بود از جمله نقش حضرت علی اکبر سلام الله علیه.

فرمانده پایگاه بود و بعد هم ارتقاع گرفت فرماده کل نیرویی هوایی شد.

محرم که فرا می رسید به هر طریقی که بود جلسات و پروازهایش را هماهنگ می کرد و خودش را به جمع عزاداران محرم می رساند ؛ کفش هایش را در می آورد و در کنار آنان به ارابابش احترام می کرد و سلام می داد ، گاهی هم خودش نوحه می خواند.

از کتاب پرواز تا بی نهایت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۵
ابراهیم

چند روز پیش خبری از یک مادر شهید خواندم  که خیلی من را به فکر واداشت که برای شما بیان می کنم.

در سال ۱۳۸۸ کاروانی از ایران به سمت مکه مکرمه و مدینه منوره برای انجام حج تمتع حرکت کرد.

آقای هاشمی یکی از خدام است و در سرزمبن عرفات مشغول فعالیت می باشد که متوجه می شود مادر شهیدی در زیر باران در حال آمدن به سمت چادر ها است . تمام لباس های مادر خیس شده است ، آقای هاشمی از وی سوال می کند که در زیر باران شدید کجا رفته بوده؟  مادر اول از جواب دادن طفره می رفت ولی در آخر در مقابل استقامت آقای هاشمی گفت :

دستشویی ها خیلی کثیف بود ، رفته بودم آنها را تمیز کنم.

مادر رفته بود به حجاج خدمت کند ، برای رضای خدا ...  همچون فرزندش که در راه خدا شهید شد.

شهدا در دامان این مادران پرورش یافتند ...

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۵:۲۷
ابراهیم

ای آتش مرا دریاب ، مرا دریاب که در آتش دائمی می سوزم ، صبرم به پایان رسیده ، دل پر دردم دیگر طاقت ندارم ، با اشک به خود سکون می بخشم ، ولی دیدگانم دیگر رمقی ندارند.

خدایا به تو پناه می برم  مهر خود را آن چنان در دلم جایگزین کن که جایی دیگر برای عشق دیگران نماند . سراپای وجودم را آن چنان مسخر اراده خود کن که به دیگری نیاندیشم و محلی از اعراب برای اعمال دیگر نماند.

زیبایی وجود شهید چمران

دست نوشته های شهید چمران در لبنان - از کتاب خدا بود و دیگر هیچ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۲ ، ۲۲:۳۷
ابراهیم

گذشته چه پیامی دارد؟ و اصغر چه می خواهد بگوید؟ این سوالی بود که چند روز روش فکر کردم تا به جواب رسیدم.

گذشته بر خلاف ساخته قبلی اصغر فرهادی دارای رویکردی فلسفی است. در این فیلم ما شاهد پیشرفتی مثال زدنی در ساخته های فرهادی هستیم. در فیلم جدایی نادر از سیمبن فرهادی بیشتر حرف هایش را از طریق کلمات به مخاطب انتقال می داد ولی در فیلم گذشته ما شاهد زبان فلسفی نمادها هستیم که از طریق تصویر با مخاطب ارتباط برقرار می کند و اعتراضات و اعتقادات و پیام های فیلم را بیشتر از طریق سکانس ها و نمادها بیان می کند. به شکل خلاصه باید گفت که فیلم گذشته از نظر تکنیک و ساخت بسیار عالی و فراتر از سایر کارگردانان است ولی مطابق قبل دارای مفاهیم افتضاح و غیر واقع و ضد اسلامی و بسیار بد است.

اصغر فرهادی با ساخت گذشته بحث قدیمی تضاد سنت و مردنیته را مطرح می کند که در این جدال تفکر مدرنیته برنده میدان معرفی می شود به گونه ای که می گوید دموکراسی و پیشرفت با دین و سنت در تعارض است

مسلمانان و جامعه سنتی آسیای جنوب غربی تا زمانی که سنت های خود را کنار نگذارند هیچ جایگاهی در بین کشورهای به ظاهر مدرن و پیشرفته ندارند و جامعه ی دموکراتیک غرب نمی تواند افکار سنتی و دینی را بپذیرد حتی اگر این افکار قبلا خوب و مثبت بوده باشند ، مناسب جامعه ی دموکراتیک امروز نیستند به همین دلیل برای رسیدن به دموکراسی باید دین و دستورات الهی و خدا و سنت ها را کنار زد تا به پیشرفت رسید

علی مصفا با نام احمد که نام مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله می باشد که نماد یک مسلمان است و با ظاهری مذهبی از ایران ، به مهد دموکراسی یعنی فرانسه می آید که بعد از مدتی زندگی در این جامعه دچار افسدگی می شود و جامعه دموکراتیک را ترک می کند و این سناریو به این معنا است که دین با دموکراسی در تضاد است که در جامعه امروز دین بازنده ی این جدال می باشد.

وقتی احمد به دموکراسی پشت می کند و به ایران باز می گردد خانم بژو (همسر فرانسوی و دموکراتیک احمد) شروع به بازسازی و نقاشی خانه می کند و این نشان دهنده این است که زمانی می توان پیشرفت کرد و به زیبایی رسید که تفکرات سنتی و مذهبی قدیمی خود را به کلی کنار بگذاریم ولی در سکاس بعدی که خانم بژو از دست بازیگوشی های پسربچه ی عرب به خشم می آید و با او درگیر می شود آن پسر بچه سطل رنگ که نماد بازسازی و مقاوم سازی تفکر مدرن است را به زمین می ریزد و همچنین در ابتدای فیلم می بینیم که احمد دوچرخه را درست می کند ولی تا آخر فیلم ما شاهد عدم استفاده از دوچرخه هستیم به گونه ای که تا آخر به شکل برعکس در حیاط رها شده است.

طاها رحیم (همسر نامشروع خانم بژو) که یک مهاجر عرب است و یک خشکشویی دارد، با تعالیم سنتی بزرگ شده است و وقتی به جامعه دموکراتیک قدم می گذارد و تصمیم می گیرد گذشته سیاه و جاهلیت (باورهای سنتی و مذهبی) خود را بشوید و همه را کنار بگذارد تا به پیشرفت دست پیدا کند وهمچون سایر فرانسوی ها رفتار کند به همین دلیل در فیلم نامه به او شغل خشکشویی را می دهند.

خانم بژو (زن فرانسوی) که در داروخانه کار می کند و با دارو موجبات سلامتی و آرامش مردم را فراهم می کند در رابطه با اشخاص مذهبی و سنتی نمی تواند موفق باشد و هر چه تلاش می کند که ارزش های جامعه مدرن و دموکراتیک را به مهاجرین آسیای غربی یاد بدهد و آنها را اصلاح کند تا بتواند با آنها زندگی کند ولی نمی تواند به همین دلیل در هر دو رابطه ی خود شکست می خورد ولی دوست ندارد این شکست را قبول کند او حتی در ارتباط با پسربچه عرب (پسر طاها رحیم) موفق نبوده و همواره با او در حال درگیری است.

جامعه دموکراتیک و به ظاهر پیشرفته ی فرانسه نمی تواند صداقت که یک صفت خوب است را از یک مسلمان بپذیرد چون این صداقت محصول رفتار یک مسلمان است(صداقت صفت مشهور پیامبر اکرم صلوات الله است). و این جامعه دموکرات حتی اشخاصی که در فضای سنتی متولد شده اند و می خواهند سنت خود را کنار بگذارند و به تفکر دموکراسی ایمان بیاورند را نیز نمی تواند قبول کند چون آنها متولدین جامعه سنتی هستند که دروغ گویی در خونشان است همچون دروغهای طاها رحیم به همسرش و خیانت به او و دروغهای کارگر مهاجر خشکشویی و هر کس به این افراد نزدیک شود از صفت دروغگویی آنها بی بهری نمی ماند همچون دختر بزرگ خانم بژو.

در پایان باید گفت فیلم گذشته ساخته ی آقای اصغر فرهادی از نظر تکنیکی بسیار قوی است که با زیرکی بسیار و خیلی عالی ساخته شده است و به جرات می توان گفت یکی از شاهکارهای تکنیکی است و شایسته ی گرفتن جایزه می باشد ولی باید گفت که محتوایی بسیار سمی دارد که کاملا غلط و ضد دین است و این امر باعث می شود که آن را به عنوان یک فیلم بد نام برد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۲ ، ۲۲:۲۰
ابراهیم

از " جدایی نادر از سیمین " تا " گذشته "

به نظر می رسد که یک ارتباط منطقی میان دو فیلم پر جنجال جدایی نادر از سیمین و گذشته وجود دارد.

در جدایی نادر از سیمین پیمان معادی شخصی است با چهره ی دین دارد و مذهبی و با زندگی متوسط رو به بالا و متعهد در مقابل نگهداری پدر سالمند خود و در بانک که یک نهاد بسیار مهم است و رکن آن بر اعتماد و صداقت معتبر است مشغول به کار است ؛ شروع به دروغ گویی می کند و همواره واقعیات را مخفی می کند.

هم عرض او همسر شهاب حسینی است که شخصی مذهبی و چادری معرفی می شود که برای تمام مسائل روزانه خود سعی می کند متعهد به حرام و حلال الهی باشد و در مسائل خاص به دفتر استفتائات مرجع خود زنگ می زند و در یک خانواد ضعیف از نظر مادی زندگی می کند ؛ شروع به دروغ گویی می کند تا منافعی را کسب کند.

لیلا حاتمی با دیدن این جامعه دروغگو که دارای روحیه نفاق هستند می خواهد از ایران برود و نفرت او از این اجتماع به قدری است که برای رفتن حتی حاضر است خانواده و همسرش را رها کند.

در گذشته نیز ما شاهد موضوع دروغ و خیانت هستیم و خانواده هایی را می بینیم که فرهنگ سنتی خود را فراموش کرده اند و با فرهنگ غربی زندگی می کنند.

علی مصفا (مرد خاورمیانه ای ) در این فیلم نامش احمد است که به معنای ستوده می باشد که هم نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و کارگردان با زیرکی تمام به او صفت صداقت می دهد و او را شخصی مورد اعتماد همه و امانتدار معرفی می کند ولی نکته اینجاست که او سعی دارد با صداقت بیش از حد خود مانع جدایی اعضا خانواده و کشف حقیقت شود و همین امر به دلیل زیرکی کارگردان باعث بی آبرویی همه نسبت به هم می شود به شکلی که در پایان فیلم می بینیم که نه تنها روابط تصحیح نشده بلکه گناهان نیز آشکار شده و همه نسبت به هم بد بین شده اند و اعتمادها از بین رفته است و روابط همچون دوچرخه تعمیر شده است ولی بلااستفاده می باشد و علی مصفا در ابتدای فیلم به عنوان یک مرد ریشو معرفی می شود که بعد از افسردگی شدید در دوران زندگی با خانم بژو ( زن فرانسوی ) بدون اینکه از یکدیگر طلاق بگیرند او را ترک می کند. احمد انسان خوش قولی نیست و در این فیلم برعکس فیلم جدایی نادر از سیمین می خواهد تمام حقایق را آشکار کند و نوعی میان جگری بین اعضای خانواده بکند که تنها کسی که به احمد اعتماد دارد دختر بزرگ خانم بژو است که دائما در حال دروغ گویی و پنهان کاری می باشد.

در کنار او طاها رحیم ( مرد خاورمیانه ای ) را می بینیم که دارای چهره ای همچون اعراب مسلمان است که ریش می گذارد و می خواهد نشان دهد که اخلاق اجتماعی برایش مهم است (تادیب پسرش) و در فرانسه یک خوشکشویی دارد که کثیفی ها و پلیدی ها را پاک می کند ولی با خانم بژو رابطه مخفیانه برقرار می کند و به همسر خود خیانت می کند و همواره این رابطه را با دروغ و پنهان کاری مخفی می کند.

در مقابل همه ما شاهد خانمی مهاجر با چهره ی خاورمیانه ای هستیم که به شکل غیر قانونی کار می کند و در طول فیلم دروغ می گوید و به دنبال حفظ شغل خود به هر قیمتی است که راز خودکشی را فقط او می داند.

در فیلم احمد تمام رازهای اعضای خانواده را آشکار می کند و با این کار در تلاش است تا از میان همه ی این دروغ ها حقیقت را کشف کند به همین جهت با عملکرد نادرست خود و صداقت بیش از حق خود حلقه ی اتصالی می شود میان همه و با اینکه حقیقت را آشکار می کند و تلاش می کند که اعضا را در کنار هم حفظ کند و مانع جدایی آنها شود ولی در پایان هیچ کس از نتیجه ای که به وجود آمده راضی نیست چون آبرویش جلو همه رفته است به همین دلیل به خوبی با هم ارتباط برقرار نمی کنند همچون دوچرخه ای که احمد در ابتدای فیلم آن را درست می کند ولی تا پایان فیلم آن دوچرخه هنوز برعکس و بلا استفاده کنار حیاط قرار گرفته است و این دو تصویر با هم ارتباط معنایی دارند.

می توان گفت که احمد با این کارها محل اعتماد و اطمینان را از بین برد و درست است که حقایق را مشخص کرد و آنها را بلا استفاده گذاشت همچون دوچرخه که درست شد ولی هیچ استفاده ای از آن نشد.

اصغر فرهادی با زیرکی تمام در جدایی نادر از سیمین تصویری از جامعه ایران را نشان داد که در آن دروغ و بی اعتمادی و وجود دارد و لیلا حاتمی برای فرار از این جامعه می خواهد به خارج برود و در فیلم گذشته وقتی احمد وارد فرانسه می شود و ازدواج می کند جامعه ای را مشاهده می کند که در آن خاورمیانه ای های زیادی به صورت قانونی و غیر قانونی زندگی می کنند که مرتب در حال دروغ گویی و خیانت می باشند و هر کسی از فرانسوی ها که به آنها نزدیک هم می شود به این خصیصه های منفی دچار می شود همچون خانم بژو که به طاها رحیم علاقه داشت و هر دو به همسرهای خود دروغ گفتند و خیانت کردند و دختر بزرگ خانم بژو که به احمد که یک ایرانی است اعتماد داشت و مرتب در حال دروغ گویی بود و احمد با دیدن این جامعه دچار افسردگی شدید می شود و بدون اینکه همسر خود را طلاق بدهد او را با بی مسئولیتی ترک می کند وبه ایران بازمی گردد.

فیلم گذشته نمی تواند نمایندگی ایران را به عهده بگیرد چون تمام ارزش ها و اخلاقیات و اعتقادهای ما را زیر پا گذاشته و در عوض ارزش ها و هنجارهای غربی یک جامعه ی اروپایی را به نمایش گذاشته است و به شکل غیر مستقیم به نقاط ضعف مسلمانان و جوامع آسیای جنوب غربی ( خاورمیانه ) با دیدگاهی خلاف واقع پرداخته است.

داغ کن داغ کن - کلوب دات کام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۰۶:۴۱
ابراهیم

شهید حاج احمد متوسیان در سوریه

امام نقی, کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان, دانلود آهنگ جدید شاهین نجفی در محکومیت حکم ارتدادش, emem naghi, imam naghi

زمانی که اسرائیل به سوریه حمله کرد بخشی از این تیپ به فرماندهی حاج احمد متوسلیان به سوریه رفتند تا بنا به درخواست سوری ها جلو صهیونیسم ها را بگیرند و این واقعه بعد از عملیات فتح المبین و آزادسازی خرمشهر بود به همین دلیل نیروهای اسلام از روحیه ی خوبی برخوردار بودند ولی سوری ها حاضر به پشتیبانی از نیروهای ما نشدند به همین دلیل سپاهیان بازگشتند – در همین زمان حاج احمد متوسیان در روزهای اول حضور در سوریه از فرمانده آنها پرسید آن افرادی که آزادانه و بدون ترس و با خیال آسوده در حال عبور و مرور اند ، نیروهای شما هستند؟ فرمانده پاسخ داد  نه  آنها نیروهای اسرائیل هستند حاجی دوباره پرسید پس چرا آنها را نمی زنید؟ و خودش بلافاصله رفت پشت دوشکا تا با مسلح کردن آن شروع به تیراندازی کند ولی نیروهای سوری حاجی را گرفتند و به زور از پشت دوشکا کنار آوردند حاجی هم ناراحت شد و گفت این چه جنگیه که می ترسید متجاوزین را بیرون کنید ولی حالا به سوریه نگاه کنید که به چه ذلتی افتاده ...

داغ کن داغ کن - کلوب دات کام


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۹
ابراهیم

داشتم غروب پنج شنبه را از روی ارتفاعات تیپ حضرت رسول نگاه می کردم ، کلان شهر تهران به اندازه ی چند بند انگشت بود و این شهر برای من و من هم برای این کلان شهر زره ای بیش نیستیم . چراغ ها روشن شده بود و نورانیت ستارگان زیبای آسمان در نور زمین گم شده بودند و فقط پرنور ترین و نزدیک ترین ها قابل مشاهده بودند

[تصویر:  xglhm3kip0vyf48z18e.jpg]

دلم گرفت ؛ یاد شهید محمد ابراهیم همت شهید حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ حضرت رسول افتادم که آرزویش این بود که پرچم اسلام را بر قلل جهان نصب کند تا نور توحید را با همه قسمت کرده باشد ولی حالا من آمده بودم در قدمگاه آنان بر روی خاک هایی که نماز شب ها به خود دیده اند صداهای قرآن شنیده اند بارها به زیارت اربابشان رفته اند با اشک های انقطاع و عشق سیراب شده بودند و حالا هم در فراغ دوست دارانشان در گرمای خورشید و سرمای بیابان هنوز منتظرند به خودم نگاه کردم و هیچ ندیدم و احساس ضعف و تنهایی کردم .

به راستی شهدا گل هایی بودند که در بوستان اسلام و با آبیاری خمینی کبیر  ره  زنده شدند و جاوید ماندند و ما مردگانیم که هنوز از خود عبور نکردیم و در تنهایی های خودمان خوشحالیم و غافل

داغ کن داغ کن - کلوب دات کام

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۷
ابراهیم

شهید ابراهیم هادی

اعجوبه ای خدایی که برای رسیدن به کمال از همه چیز غیر خدایی گذشت و به خود رنگ خدایی زد و به انسان کامل مبدل گشت تا اینکه قلب سلیم را یافت و به راستی که او خود را شایسته ی عنوان صبغه الله کرد

افسران - آواتار جدید بنده (شهید ابراهیم هادی ...)  

وقتی نگاه مختصری به زندگی شهید ابراهیم هادی می کنید ابعاد مختلف خودسازی و صعود وی به قلل حکمت و معرفت را به خوبی مشاهده می کنید

حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی این مجتهد و عالم عامل و استاد اخلاق  ره   در تمام بحث های اخلاقی خود که با یک اصل محوری "انسان در یپشگاه خدا" مطرح می کردند  قائل بودند که انسان دارای دو رکن اساسی است ؛ دو قوه خاص ؛ دو مفهومی که در کنار عقل قرار می گیرند و در زندگی بشر در طول حیات دنیایی او بسیار ماثراند و این دو را ریشه ی اخلاقیات انسان معرفی می کردند که این دو عبارتند از  :  شهوت و غضب ؛ دو تمایلی که با عنوان مادر احساسات با آن بیشتر آشنا هستیم

شهید ابراهیم هادی در طول حیات خود تلاش بسیاری کرد که قوه شهوت و غضب و به عبارت ساده تر حب و بغض و یا عشق ( در معنای اعم ) و نفرت خود را مطابق دستورات دین تربیت کند تا در نتیجه ی این تربیت به قول حضرت امام حسن عسگری علیه السلام به قلب سلیم برسد تا بتواند معنای حقیقی لااله الا الله را درک کند و همیشه خود را در محضر خداوند ببیند (حضرت امام خمینی ره عالم محضر خداست )

انسان در دنیا با توجه به قوایی که خداوند در اختیار وی قرار داده ( عقل و احساس ) با سه حقیقت و ویژگی دنیایی مورد آزمایش قرار می گیرد و به عبارت دیگر آزمایش های خداوند را می توان به سه بخش تقسیم کرد که آن سه عبارتند از  :  قدرت . ثروت . شهوت (در معنای اعم)

شهید ابراهیم هادی در نوجوانی و جوانی اهل ورزش باستانی بود و قدرت زیادی داشت ولی سعی می کرد رفتاری جوانمردانه همچون اسطوره ای به نام پوریای ولی را داشته باشد و این مهم اینقدر در رفتار وی مشهور بود که دوستانش به پاس این خلق نیکوی وی او را پوریای ولی نامیده بودند و حتی بر روی دیوار قرارگاه سپاه در غرب این مطلب را نوشته بودند نوشته بودند

شهید ابراهیم هادی ماشین دوستانش غرض می گرفت و مسافرکشی می کرد و بعد با تمام درآمد حاصل از این کار برای نیازمندان مایحتاج تهیه می کرد حتی افرادی که مسلمان نبودند .  بعد از انقلاب بخشی از حقوق خودش را به رسیدگی به محرومین اختصاص می داد

روزی در مسیر همیشگی خود در حرکت بود که چند خانم به وضع ظاهر او علاقهمند می شود و دوستانش این موضوع را برای وی بازگو می کنند از آن پس تا مدتی هر وقت می خواست از آن مسیر حرکت کند لباس های بزرگ و نا مرتب می پوشید و با ظاهری غیر معمول خود را می آراست تا دیگر توجه آن خانم ها را به خود جلب نکند و همچنین مقدمات ازدواج پسر همسایه ی خودشان که به دختری علاقمند شده بود را فراهم کرد و یک رابطه شبهه ناک را تبدیل به بهترین و زیباترین ارتباط مشروع که ازدواج است کرد ( امر به معروف و نهی از نکر وی ) و در آخر هم امتحان ایثار جان بود که پیروزمندانه از آن بیرون آمد

این اواخر ابراهیم آن آدم سابق نبود کمتر از گذشته به مسائل دنیایی فکر می کرد و غرق در توحید شده بود دیگر از آن صحبت های عامیانه و شوخی های مخصوصش خبری نبود ، دلش برای دوستانش که شهید شده بودند تنگ شده بود ، گویی دنیا برای روح بزرگ ابراهیم کوچک شده بود و دیگر دوری محبوب خود را نمی توانست تحمل کند

لینک مرتبط : سلام بر ابراهیم ۱

داغ کن داغ کن - کلوب دات کام


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۶
ابراهیم

شهید ابراهیم هادی که بود؟

شهید مفقود الاثر ابراهیم هادی

ابراهیم واقعا که بود کسی که بعد از شهادتش به نقاش عکس خود عنایت داشت کسی که نماز شبش ترک نمی شد کسی که تنهایی در دل شب های کردستان کمین می زد تا اسیر بگیرد کسی که چندین کیلومتر دوستش را از درون مرز عراق و از بین کوه های کوهستانی کردستان بر دوش گرفت و عقب آورد کسی که در مسابقه انتخابی تیم ملی کشتی به خاطر اینکه مادر حریفش را خوشحال کند به او باخت کسی که برای تقویت جسم خود دوستانش را در خیابان های تهران بردوش می گرفت و می دوید کسی که از هنگام ورزش ادعیه را از حفظ می خواند و اشک می ریخت کسی که وسط بازی والیبال اذان می گفت و نماز اول وقت می خواند و بعد بازی را ادامه می داد کسی که با یک اذان پیروزی لشکر اسلام را حتمی کرد کسی که اگر روزی توفیق یاری نیازمندی را پیدا نمی کرد چشمانش پر از اشک می شد کسی که در مراسم سوگواری حضرت زهرا از شدت غم بیهوش شد کسی که ...

کسی که در زمین رنگ خدایی گرفت ...

به راستی ابراهیم به خود رنگ خدایی زده بود رنگی که فقط خدا آن را می شناسد

بدن مطهر شهید ابراهیم هادی هنوز یافت نشده است و آخرین باری که ایشان را دیدند در کانال کمیل مشغول جنگ با دشمن و پرستاری از مجروحین بوده - مزار یادمان وی در بهشت زهرا تهران می باشد

داغ کن داغ کن - کلوب دات کام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۹
ابراهیم