صبغه الله

به وبلاگ رنگ خدا خوش آمدید - ما را با نظرات خود راهنمایی کنید

به وبلاگ رنگ خدا خوش آمدید - ما را با نظرات خود راهنمایی کنید

صبغه الله

وبلاگ صبغه الله (رنگ خدا)

........................................

سلام دوستان

خوش آمدید

دیدگاه های خود را با ما در میان بگذارید

........................................

هوای این روزای من، هوای سنگره، یه حسی روحم تا زینبیه می بره...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۵، ۱۲:۱۷ - ف. تفتی
    :)
نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیره اخلاقی شهدا» ثبت شده است

فرمانده شهید عبد الحسین برونسی

bor3

روی عکس کلیک کنید

ازدواج شهید

آن زمان هنوز حاجی نشده بود هنوز فرمانده نشده بود ولی از عشاق اهل بیت به ویژه حضرت زهرا سلام الله بود.
یک کارگر ساده بود که به سختی و با مشقت زیاد می توانست لقمه نانی را به دست بیاورد
با توجه به تاکیدات اسلام در ضمینه تشکیل خانواده او نیز تصمیم به ازدواج گرفت

توکل کرد و با دستی پر از ایمان و محبت به اهل بیت علیه السلام رفت خواستگاری...

همه فامیل های عروس خانم و دوستان نزدیکانشان به پدر عروس خانم می گفتند : عبدالحسین هیچی نداره و فقر و تنگ دستی او زبان زد است و با ازدواج آنها مخالف بودند و می گفتند دخترت را بد بخت نکن

ولی..

پدر عروس بسیار محکم و با اقتدار جواب همه را داد و جلو همه باورهای غلط فامیل ایستاد و باتوکل برخدا
گفت : من دخترم را به نمازشب های عبد الحسین می دهم...

و این بیان کوتاه و صریح پدر عروس بر گرفته از آموزه های قرآن کریم بود چون قرآن ملاک انتخاب و برتری را تقوا اعلام می دارد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۳۰
ابراهیم

شهید حاج مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا

شهید مهدی باکری

بعد از انقلاب بود که به عنوان شهردار انتخاب شده بود. مکانات شهداری کم بود.

شب شده بود و باران شروع به باریدن کرد ، آقا مهدی لباسش را پوشید و بیل به دست از خانه بیرون رفت تا راه آب هایی که خراب شده ، شخصا درست کند. به او گفتند آقا الآن شب است و بهتر است به خانه بروید لطفا فردا صبح دستور بدهید تا سایرین این کار را انجام دهند ، شما شهردار این شهر هستید این کارها در شان شما نیست !!

آقا مهدی گفت چون امکانات ما کم است نمی توانیم هر تصمیمی را بگیریم و فعلا همین کار از دستم بر می آید و همچنین فردا دیگر نیازی به این کار من نیست چون الآن باران می آید ، و حالا نیاز به کمک است و این مسئولیت و وظیفه من است که به امور شهر و مردم رسیدگی کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۵۵
ابراهیم

نماز اول وقت

سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله)

همسر شهید حاج محمد ابراهیم همت می‌گوید : «ابراهیم بعد از چند ماه عملیات به خانه آمد.

سرتا پا خاکی بود و چشم‌هایش سرخ شده بود. به محض اینکه آمد، وضو گرفت و رفت که نماز بخواند.

به او گفتم: حاجی لااقل یک خستگی در کن، بعد نماز بخوان.

سر سجاده‌اش ایستاد ودر حالی که آستین‌هایش را پایین می‌زد، به من گفت : من با عجله آمدم که نماز اول وقتم از دست نرود.

این قدر خسته بود که احساس می‌کردم، هر لحظه ممکن است موقع نماز از حال برود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۹
ابراهیم

ای آتش مرا دریاب ، مرا دریاب که در آتش دائمی می سوزم ، صبرم به پایان رسیده ، دل پر دردم دیگر طاقت ندارم ، با اشک به خود سکون می بخشم ، ولی دیدگانم دیگر رمقی ندارند.

خدایا به تو پناه می برم  مهر خود را آن چنان در دلم جایگزین کن که جایی دیگر برای عشق دیگران نماند . سراپای وجودم را آن چنان مسخر اراده خود کن که به دیگری نیاندیشم و محلی از اعراب برای اعمال دیگر نماند.

زیبایی وجود شهید چمران

دست نوشته های شهید چمران در لبنان - از کتاب خدا بود و دیگر هیچ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۲ ، ۲۲:۳۷
ابراهیم

شهید حاج احمد متوسیان در سوریه

امام نقی, کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان, دانلود آهنگ جدید شاهین نجفی در محکومیت حکم ارتدادش, emem naghi, imam naghi

زمانی که اسرائیل به سوریه حمله کرد بخشی از این تیپ به فرماندهی حاج احمد متوسلیان به سوریه رفتند تا بنا به درخواست سوری ها جلو صهیونیسم ها را بگیرند و این واقعه بعد از عملیات فتح المبین و آزادسازی خرمشهر بود به همین دلیل نیروهای اسلام از روحیه ی خوبی برخوردار بودند ولی سوری ها حاضر به پشتیبانی از نیروهای ما نشدند به همین دلیل سپاهیان بازگشتند – در همین زمان حاج احمد متوسیان در روزهای اول حضور در سوریه از فرمانده آنها پرسید آن افرادی که آزادانه و بدون ترس و با خیال آسوده در حال عبور و مرور اند ، نیروهای شما هستند؟ فرمانده پاسخ داد  نه  آنها نیروهای اسرائیل هستند حاجی دوباره پرسید پس چرا آنها را نمی زنید؟ و خودش بلافاصله رفت پشت دوشکا تا با مسلح کردن آن شروع به تیراندازی کند ولی نیروهای سوری حاجی را گرفتند و به زور از پشت دوشکا کنار آوردند حاجی هم ناراحت شد و گفت این چه جنگیه که می ترسید متجاوزین را بیرون کنید ولی حالا به سوریه نگاه کنید که به چه ذلتی افتاده ...

داغ کن داغ کن - کلوب دات کام


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۹
ابراهیم

داشتم غروب پنج شنبه را از روی ارتفاعات تیپ حضرت رسول نگاه می کردم ، کلان شهر تهران به اندازه ی چند بند انگشت بود و این شهر برای من و من هم برای این کلان شهر زره ای بیش نیستیم . چراغ ها روشن شده بود و نورانیت ستارگان زیبای آسمان در نور زمین گم شده بودند و فقط پرنور ترین و نزدیک ترین ها قابل مشاهده بودند

[تصویر:  xglhm3kip0vyf48z18e.jpg]

دلم گرفت ؛ یاد شهید محمد ابراهیم همت شهید حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ حضرت رسول افتادم که آرزویش این بود که پرچم اسلام را بر قلل جهان نصب کند تا نور توحید را با همه قسمت کرده باشد ولی حالا من آمده بودم در قدمگاه آنان بر روی خاک هایی که نماز شب ها به خود دیده اند صداهای قرآن شنیده اند بارها به زیارت اربابشان رفته اند با اشک های انقطاع و عشق سیراب شده بودند و حالا هم در فراغ دوست دارانشان در گرمای خورشید و سرمای بیابان هنوز منتظرند به خودم نگاه کردم و هیچ ندیدم و احساس ضعف و تنهایی کردم .

به راستی شهدا گل هایی بودند که در بوستان اسلام و با آبیاری خمینی کبیر  ره  زنده شدند و جاوید ماندند و ما مردگانیم که هنوز از خود عبور نکردیم و در تنهایی های خودمان خوشحالیم و غافل

داغ کن داغ کن - کلوب دات کام

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۷
ابراهیم

شهید ابراهیم هادی که بود؟

شهید مفقود الاثر ابراهیم هادی

ابراهیم واقعا که بود کسی که بعد از شهادتش به نقاش عکس خود عنایت داشت کسی که نماز شبش ترک نمی شد کسی که تنهایی در دل شب های کردستان کمین می زد تا اسیر بگیرد کسی که چندین کیلومتر دوستش را از درون مرز عراق و از بین کوه های کوهستانی کردستان بر دوش گرفت و عقب آورد کسی که در مسابقه انتخابی تیم ملی کشتی به خاطر اینکه مادر حریفش را خوشحال کند به او باخت کسی که برای تقویت جسم خود دوستانش را در خیابان های تهران بردوش می گرفت و می دوید کسی که از هنگام ورزش ادعیه را از حفظ می خواند و اشک می ریخت کسی که وسط بازی والیبال اذان می گفت و نماز اول وقت می خواند و بعد بازی را ادامه می داد کسی که با یک اذان پیروزی لشکر اسلام را حتمی کرد کسی که اگر روزی توفیق یاری نیازمندی را پیدا نمی کرد چشمانش پر از اشک می شد کسی که در مراسم سوگواری حضرت زهرا از شدت غم بیهوش شد کسی که ...

کسی که در زمین رنگ خدایی گرفت ...

به راستی ابراهیم به خود رنگ خدایی زده بود رنگی که فقط خدا آن را می شناسد

بدن مطهر شهید ابراهیم هادی هنوز یافت نشده است و آخرین باری که ایشان را دیدند در کانال کمیل مشغول جنگ با دشمن و پرستاری از مجروحین بوده - مزار یادمان وی در بهشت زهرا تهران می باشد

داغ کن داغ کن - کلوب دات کام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۹
ابراهیم