زمانی میتوانیم بگوییم جامعه اسلامی ما از نظر فرهنگی و اخلاقی و دینی رشد کرده و به سوی هداف و آرمان هایی که در قانون اساسی تعیین شده است آگاهانه و با سرعت پیش می رود که :
اولین سوال بزرگترها از بچه ها در مورد ارتباط با خدا باشد نه در مورد درس و مدرسه و داشته های مادی.
در آن زمان است که می توانیم بگوییم ، نظام آموزش و پرورش در حال تامین نیروی انسانی مناسب برای جامعه اسلامی و مخصوصا کشور خودمان است و بگوییم که حقیقتا در حال آموزش و پرورش است نه فقط آموزش.
ازدواج آسان # تجملات بیخودی
حضرت آقا : پیامبر (صلی الله علیه و آله)آمد همه این سنت های جاهلی را شکست، برای اینکه مانعن ازدواج میشود.
مهریه بالا خلاف سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اولاد ایشان و ائمه‌ی هدی(علیهم السلام) و بزرگان اسلام است. خلاف روش اینهاست و بخصوص در زمان ما که کشور احتیاج دارد به اینکه همه‌ی کارهای صحیح، آسان شود، هیچ مصلحت نیست که بعضی ازدواجها را این طور مشکل کنند.
مهریه سنگین و خرج تراشی های اضافی و تجملات بی حساب و کتاب از مهم ترین عواملی هستند که باعث شده اند جوانان ما اصلا در مورد تشکیل خانواده فکر نکنند!!
همین ترس و عدم توکل و خودباوری باعث می شود که جوان قدرت پذیرش مسئولیت را خیلی دیر پیدا کند و یا گاهی اصلا نمی تواند آن را به دست بیاورد. در نتیجه فساد در جامعه زیاد می شود.
لذا در جامعه می بینیم که سالها از وقت ازدواج جوانان گذشته است ولی آنان به خود جرات نمی دهند وارد میدان شوند و مسئولیت بپذیرند و همین زندگی مجردی و بی مسئولیتی را برای خود ترجیح می دهند چون به عرف جامعه نگاه می کنند و ارقام بالایی را می بینند.
متاسفانه در بین خانواده ها بیماری چشم و هم چشمی بسیار رواج دارد و عرف ها تغییر کرده است و هر خانواده به جای اینکه به سیره و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و دستورات قرآن کریم توجه کند و اینها را ملاک تصمیمگیری خود قرار دهد ، به خانواده های دیگر نگاه می کند و می گوید آنها اینطوری کرده اند و اگر ما فلان کار را نکنیم خیلی بد می شود و شان طرفین رعایت نمی شود.
غافل از این که بخشی از این شان که می گویند کاذب است.
در این کشور بالاترین شان را حضرت آقا دارند که دارای منسب الهی می باشند. ایشان مهریه عالی و مناسب و متعارف و در شان طرفین و مناسب اهداف جامعه و امت اسلامی را 14 سکه قرار داده اند نه بیشتر.
جان مطلب
امر ولی را اطاعت کنید !!
بیان آقا :
شرایط ازدواج برای جوانان را آسان و معقول بگیرید...مهریه‌ی بالا، سدّ راه ازدواج جوانان
مهریه ی سنگین مال دوران جاهلیّت است
مهر سنه مستحب است نه مهر المثل...
با شادی و میهمانی موافقیم، با اسراف نه
سالنهای پرخرج، عروسی را شیرین نمی‌کند
اهل تجمّل حسابشان خیلی سخت است
از خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)تقلید کنید
مهریّه، نشان ارادت یا قیمت گذاری؟
مهریه‌ی بالا بی‌احترامی به دختر است
جنبه معنوی ازدواج باید غلبه پیدا کند بر جنبه
مادی
شما باید کاری کنید که آن دختری هم که ندارد، اگر خواست شوهر بکند بتواند
لینک مرتبط : بیانات مقام معظم رهبری در مورد آسان گیری ازدواج
جامعه ما نیازمند سه عنصر کلیدی است تا بتواند از تنگنای دنیا و لذت جویی ها نجات یابد و به کمال انسانیت
که عبودیت و رسیدن به تقوا و قلب سلیم و نفس مطمئن و یاری امام زمان عجله
الله است برسد. افراد باید در کارهایشان این سه را به یاد داشته باشند. با
انجام اینها یاران مهدی آماده می شوند و ظهور آغاز می شود.
1. مکرر قیامت را یاد کند و برای پاسخگویی در روز جزا خود را مهیا کند (ایجاد انگیزی و یادآوری آخرت)
2. عمل به فقه - یعنی اعمالش را درست کند ، این گونه که تمام کارهایش را به فقه عرضه کند و از قوانین خدا پیروی کند ، به جهت کنترل بیرونی و پرداختن به رفتارهای ظاهری خودش (پالایش بیرونی)
3. عمل به اخلاق - یعنی درون خودش را پالایش کند و رشد دهد و رذایل نفسانی را از خود دور کند و فضایل را کسب کند و روح خود را پرورش دهد (پرداخت باطن و پالایش درونی)
در پی انجام و ایمان به این سه ، عمل به قرآن و انجام مستحبات نیز می آید.
طریق یا حسین
فاصله بین نجف تا کربلا حدود 80 کیلومتر است که به آن می گویند ( طریق یا حسین ) حدودا هر 70 متر یک ستون برق قرار دارد که در وسط آن تابلویی نصب شده که یک عدد بر روی آن درج قرار دارد تا زائران از جایگاه خود و طول مسافت مطلع شوند.
دوست داشتم بیشتر در نجف بمانم ولی دیگر فرصت نبود و ارباب منتظر بود. وارد جاده کربلا شدم (طریق یا حسین) ، رو به سمت حرم امیر المومنین کردم ، از دور گنبد آقا مشخص بود ، دستم را بالا آوردم و با ناراحتی گفتم السلام علیک یا علی ابن ابو طالب و خداحافظی کردم ، بعد رو به سمت کربلا کردم و با خوشحالی به اربابم سلام دادم و اجازه ورود خواستم ، آخر تمام عمرم آرزوی رفتن به کربلا را داشتم و از طرفی هم از زیارت پدرم امیرالمومنین سیر نشده بودم.
در طریق یا حسین که قدم می گزاری همه چیز رنگ عشق به خود می گیرد. در این راه ریا جایگاهی ندارد. مهم نیست که کودکی یا جوان ، پیر مرد هستی یا پیر زن ، شش ماه داری یا شصت ساله ، دکتر هستی یا مهندس و یا یک کشاور ساده ، مهم نیست چه می خوری و چه می پوشی و کجا می خوابی ؟ مهم این است که تو خاکی شوی ، گشنه بمانی ، شب تا صبح از سرما بلرزی و صبح تا شب از شدت گرما بی تاب شوی و کف پاهایت تاول بزند تا درد و رنج را درک کنی و از آن زندگی پر زرق و برق خارج شوی تا آماده زیارت شوی ، تا خواستنی شوی ، ملکوتی شوی ، از دنیا فاصله بگیری. حالا دیگر جز حسین هیچ چیز برایت مهم نیست حتی خودت.
اینجا طریق یا حسین است و آیا این مرد خاک آلود همان مهندسی است که تا دیروز اگر غباری بر روی لباسش می نشست ناراحت می شد؟ آیا این خانم که سه روز است در حال پیاده روی است همان زنی است که تحمل چند قدم راه رفتن را نداشت؟ آیا این کودک ساکت و آرام همان بچه ی غرغروی دیروز است؟ این همان مادری است که اجازه نمی داد نور خورشید لحظه ای برروی صورت فرزندش بنشیند ولی حالا او را با کالسکه در گرما و سرما به پیاده روی آورده؟
آری این عشق حسین علیه السلام است که همه را به سوی خود جذب می کند ، از کودک چند ماه تا آن پیرمرد علیل که بر روی صندلی چرخ دار نشسته است و همسر نابینای خود را در حرکت دادن صندلی چرخ دار هدایت می کند و از بصره به کربلا می آیند.
در راه حالم خیلی بد شد ، دلم می خواست کنار جاده بنشینم به جمعیت نگاه کنم و ساعت ها زار بزند. ولی نمی شد و ارباب منتظر بود.
وقتی به آدم هایی که در حال حرکت بودند نگاه می کرم انگار داشتم کاروان کربلا و اسیران را می دیدم که یک به یک از کنارم رد می شدند و با هر سختی که بود به راه خود ادامه می دادند ؛ وقتی دختر بچه ها را که دست در دست هم با چادرهای کوچک و خاکی در حرکت بودند می دیدم به یاد حضرت رقیه می افتادم و دلم آتش می گرفت ؛ وقتی مادرانی که شیرخوارگان خود را در آغوش گرفته اند را می دیدم به یاد علی اصغر آه می کشیدم ؛ وقتی جوانان را می دیدم از علی اکبر یاد می کردم ؛ وقتی جلو موکب ها آب می دیدم به یاد ابوالفضل العباس علمدار کربلا می افتادم ؛ وقتی خواهر و برادر ها را می دیدم دلم به سوی سوریه و حرم عمه ام زینب کبری سلام الله علیها که به حق جبل الصبر او را نامیدند پرواز می کرد ؛ وقتی عروس و دامادها را می دیدم ؛ وقتی مادران را می دیدم و وقتی پیرمرد ها را می دید...
دیگر نیازی به مداح و روضه خواندن نبود این راه همه اش روضه ی باز است دیگر نیازی به تصور کردن نبود چون با چشمانم همه مصائب را می دیدم. پا های خسته و خونی ، گریه های کودکان ، بدن های رنجور ، خواهران داغ دیده ، مادران بی تاب و دختران گریان و... همه را دیدم.
ورود به حرمین
آروزیم رفتن و درک کردن کربلا بود ، ساعت ها به عکس های کربلا خیره می شدم و دلم را به بین الحرمین پرواز می دادم در رویاهایم تصور می کردم که وقتی به کربلا می رسدم باید فلان کار را بکندم و فلان احساس را داشته باشدم و چه و چه و چه ، ولی آن طور که تصور می کردم نبود ، اینجا همه چیزش فرق می کند.
وقتی وارد کربلا شدم غم همه وجودم را فراگرفت ، اشک می ریختیم ، سینه می زدیم و نوحه می خوان به سمت حرم هروله می کردیم ولی وقتی به حرمین رسیدیم دلم آرام گرفت گویی دستی از غیب قلب او را آرام کرده بود ، همچون آب بر روی آتش ، حالا دیگر ناراحت نبود دیگر احساس غم نمی کرد. به آرزویم رسیده بودم و داشتم در بین الحرمین نفس می کشید ، حضور ارباب را حس می کردم حالا من خوشحال ترین فرد روی زمین بودم.
کفشهایم را به کفشداری تحویل دادم ، آرام آرام به سوی تله زینبیه حرکت کردم از تفتیش حرم رد شدم پایین پله های ورودی بر روی دیوار زیارت نامه ی حضرت زینب سلام الله علیها قرار داشت که با این جمله شروع می شد :
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ
رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ
عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَةَ وَخَدیجَةَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ
اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ
یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ
و به همین شکل جایگاه حضرت زینب را بالا می برد و صفت های ایشان را بیان می کرد و من نیز بعد از خواندن هر جمله بیشتر به خودم می بالیدم و از بالا رفتن جایگاه حضرت زینب کبری سلام الله علیها بیشتر خوشحال می شودم وشادی تمام وجودم را فرا می گرفت ولی وقتی به جمله آخر رسیدم که نوشته شده بود :
اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ
بغض نفسم را بند آورد ، غم تمام وجودم را فرا گرفت ، همه خاطرات بد و مصیبت های کربلا و شام جلو چشمم آمد ، اشکانم جاری شد ، شانه هایم می لرزید ، کمر راست نمی شد و زانوهایم سست شده بود و دیگر نمی توانستم جلو اشکهایم را بگیرم ، در گوشه ای نشستم و زانوی غم در بغل گرفتم.
به اندازه ای غم و درد در این مکان وجود داشت که شرایط آن کاملا با حرم ارباب متفاوت بود.
لینک مرتبط : خاطرات پیاده روی اربعین 1
خاطرات اولین پیاده روی اربعین سال 1392 - مسیر نجف تا کربلا
همه چیز از شب قدر امسال (1392) شروع شد و سفر کربلا را از آن زمان برایم نوشتند.
در مسجد امام علی علیه السلام همان مسجدی که سه ماه پیش شب قدر من را پناه داده بود.
نزدیک ظهر بود گفتم بهتر است در نماز جماعت شرکت کنم و رفتم. بعد از نماز معلم سابقم حاج آقا فتحی را دیدم که شروع به سخرانی کرد ، گفتم مدت سخنرانی کوتاه است بهتر است دقایقی از صحبت های ایشان استفاده کنم و در همین زمان بود که یکی از دوستان آمد کنارم نشست و گفت : ما داریم میریم مشهد شما ما هم با ما میای؟ من که این پیشنهاد برایم غیر منتظره بود چند لحظه ای فکر کردم و در پاسخش گفتم با این که کلاس دارم و غیبت می خورم ولی میای و این جا بود که ماجرا شروع شد و ما به مشهد رفتیم و از دستان مبارک حضرت امام رضا علیه السلام بلیت سفر کربلا را گرفتیم.
صف های لذت بخش
یک ماه قبل از اربعین اداره گذرنامه و سازمان وظیفه بسیار شلوغ است و برای انجام دادن یک کار ساده یا حتی پرسیدن سوال کوچک باید ساعت ها در صف بایستی تا نوبت به تو برسد ولی این اولین باری بود که از ایستادن در صف احساس خوشحالی می کردم و هرچه قدر طول می کشید لذت آن بیشتر می شد چون به ارباب ثابت می کردیم که در راه زیارت او حاضر هستیم ساعت ها و روزها وقت صرف کنیم تا فقط مقدمات سفر را آماده کرده باشیم و به همین دلیل هرچه بیشتر اذت می شدیم ، خوشحال تر می شدیم.
ورود به مرز
وقتی اتوبوس به مرز و ساختمان مرز بانی رسید با دیدن صف ورود به ساختمان مرز بانی بسیار تعجب کردم چرا که ساعت شش صبح شاهد صف چند هزار متری بودم که فقط برای رفتن به داخل ساختمان مرزبانی تشکیل شده بود.
صف را طی کرده و به داخل ساختمان که سالن بسیار بزرگی بود رفتیم و به سرعت و در عرض چند ثانیه مهر خروج از کشور را زدیم و اطلاعات را در سیستم ثبت کردیم و به سمت خاک عراق رفتیم و با ندای لبیک یا حسین و ابوفاضل دخیلک از مرز ایران خارج شدیم و وارد مرز عراق شدیم که فقط همین ورود اولیه به علت جمعیت بسیار زیاد بیش از یک ساعت طول کشید و این در حالی بود که کل مسیری که باید طی می کردیم کمتر از 200 متر بود.
وقتی وارد سالن اصلی شدیم که مهر ورود به کشور عراق را بزنیم و اطلاعات خودمان را در سیستم ثبت کنیم از تعجب شچمانم گرد شد چراکه شاهد حضور هزاران نفر بودم که در یک سوله ی بزرگ ایستادن و منتظر مهر کردن گذرنامه ها هستند ، شلوغی به حدی بود که به سختی می شد از بین آنها عبور کرد ، یکی از دوستان به نمایندگی از کاروان ما رفت و در صف مهر کردن گذرنامه ها ایستاد و قرار شد که ما در بیرون از سالن و در فضای باز که خاک عراق بود منتظر او بایستیم ، با خودم گفتم از این سالن که خارج شویم حتما تراکم جمعیت کمتر می شود و شلوغی کاهش پیدا می کند ولی در کمال نا باوری وقتی از سالن خارج شدیم ، شاهد حضور چند صد هزار نفر ایرانی بودیم که در بیابانی وسیع ایستاده اند و یک فضای چندین کیلومتری را اشغال کرده اند ؛ چنین جمعیتی را فقط در راهپیمایی 22 بهمن دیده بودم.
هر نقطه را که نگاه می کردی فقط مسافران کربلا را می دیدی که ساعت ها زیر آفتاب و باران ایستاده اند و منتظر گرفتن مهر ورود به کشور هستند. هر کس خود را با کاری سرگرم کرده اند ، گروهی مشغول سینه زنی و نوحه خوانی بودند عده ای داشتند زیارت عاشورا می خوانند یا قرآن می خواندند و یا گرم صحبت و احوال پرسی و آشنا شدن با همسفرانشان بودند.
کربلا رفتن خون می خواهد
ساعت حدود 16 بعد از ظهر است و هنوز در ورودی مرزبانی و در خاک عراق منتظر گذرنامه ها هستیم.
داشتم با یکی از همسفران در مورد سختی های زیارت کربلا در زمان های گذشته و شوق زیارت و فداکاری های شیعیان صحبت می کردیم ، مطلب مان به این قسمت رسید بود که در زمان های گذشته حکام برای اینکه مردم را از زیارت کربلا بازدارند آنان را شکنجه می کردند و یا در عوض دادن اجازه زیارت ، عضوی از بدن شیعیان را قطع می کردند و با این جمله صحبت هایمان را تمام کردیم که کربلا رفتن خون می خواهد ، بعد از چند لحظه انفجاری در چند متری ما رخ داد و غباری از خاک را در آسمان پهن کرد ، ابتدا که صدا را شنیدم گفتم حتما یک سرباز بی احتیاط عراقی بوده که یک تیر شلیک کرده ولی وقتی به صحنه انفجار نگاه کردم دیدم که پای یکی از زائرین بر روی مین ضد نفر رفته و منفجر شده و مین پایش را قطع کرده. جالب اینجا بود که محل حادثه یک کانال خاکی عبور آب بود که در کنار ساختمان های اداری عراق قرار داشت و از آن محل افراد زیادی عبور کرده بودند ولی آن مین فقط روزی همین شخص بود ، نه کس دیگری.
لنیک مرتبط : خاطرات پیاده روی اربعین 2
علت عقب ماندگی ما چیست؟
این عقب ماندگی نسب به چه چیزی بیان می شود؟
آیا تفکر غرب پیشرفت کرده است و شیعیان و مسلمین عقب مانده اند؟
.................................................................................................................................
مشکلات جامعه ما از زمانی شروع شد که حضور فقه و اخلاق اسلامی در خانواده ها و بین مردم کم رنگ شد و یاد قیامت از خاطرها رفت به جای این دو دروسی همچون جامعه شناسی و روانشناسی و ارتباطات و اقتصاد آمد.
عقب ماندگی ما نسبت جهان و تفکر غرب نیست ما از کشورهای غربی و اروپایی عقب نیستیم بلکه این عقب ماندگی ما از آرمان ها و اهدافی است که خداوند به واسته رسولش برای ما مشخص کرده است و عقب ماندگی ما از جایگاه حقیق انسانیت و عبودیت است هم در بعد معنویات و هم مادیات و این نکته را بیان می کنیم که پیشرفتی که غرب از آن سخن می گوید به نظر ما عقب ماندگی و دور شدن از اهداف انسان است چون او پیشرفت را در دنیا طلبی می بیند ولی ما پیشرفت را در رسیدن به آخرت به وسیله ی بهروی از دنیا می دانیم ؛ او دنیا را هدف می داند ولی ما دنیا را وسیله می دانیم ، البته وسیله ای که باید زیبا و بهترین باشد.
ما هر چی عقب ماندگی در زمینه مادیات و معنویات داریم به دلیل دور شدن از فقه و اخلاق اسلامی است و اگر این دو را از ما نگرفته بودند الآن جهان در دست صاحبش حضرت بقیه الله اعظم روحی فداه بود و جایگاه واقعی شیعه مشخص شده بود و تمام باب های علم گشوده شده بود و ظلمت و شرک از دل ها بیرون رفته بود و جنگ ها خاتمه یافته بود و صلح و دوستی و عشق و محبت و ایمان و تقوا در دل ها نقش بسته بود و اگر این دورافتادگی نبود پیشرفت ها و تولیدات الآن سمت و سوی دیگری داشت و قطعا از جایگاه امروز بشر در دنیا بهتر بود چرا که این پیشرفت های فعلی برای کسب دنیا است ولی آن پیشرفت های مذکور برای کسب دنیا در کنار آخرت و قیامت و عبودیت و تقرب به درگاه حق تعالی است.
علت این دور افتادگی و تاخیر و عقب ماندگی ما از فقه و اخلاق اسلامی و اهدافی که خداوند برایمان ترسیم کرده است ، رسوخ تفکر مدرنیسم در جهان است ، و این تفکر است که بشر را به سوی شهوت رانی و دنیا طلبی و کسب ثروت و قدرت هدایت می کند.
با این تفکر است که ما قیامت و عبودیت که هدف اصلی از حیات دنیوی است را فراموش کرده ایم و در پی کسب دنیا شتابانیم که نتیجه ی آن هم می شود همین اکتشافات بی فایده و تولید علوم زاید که فقط بشر را برای رسیدن منافع دنیا هدایت می کنند و تنها هدفشان کسب رضابت بشر و مرفه کردن زنگی اوست که پایانی جز فرو رفتن او در مرداب دنیا ندارد و هیچ نگاهی به آخرت در آن نیست.
اهل بیت سلام الله علیهم مکرر نقل کرده اند که دنیا محل عبور انسان است و مقصد ما آخرت است و همچنین گفته اند که انسان باید در دنیا برای کسب روزی و رفاه حلال تلاش کند ولی نباید از آخرت غافل شود و دنیا را مزرعه ای برای آخرت معرفی کرده اند.
فقیه جامعه الشرایط و عالم و عاملی که در گوشه ای اخلاق می گفت
کسی که در تلاش بود تا فقه و اخلاق اسلامی را زنده نگهدارد و در جهت پویایی آن تلاش می کرد
حضرت مخلوق مراقب خوبی هایت باش که با غفلت از دست نروند.
ای ابراهیم بدان که * توپ تا به زمین نخورد بالا نمی رود و در آسمان بی انتهای خداوند پرواز نمی کند پس غفلت و تکبر را زمین بزن تا سبک شوی و بتوانی پرواز کنی و معراجی شوی و این تنها راه است و اگر نه همیشه در خسران ابدی باقی خواهی ماند.
حاج آقا بهجت رحمت الله می گفت بهترین حالت انسان سجده است و شیطان از سجده طولانی بیم ناک است.
محرم 92 هم گذشت ولی یادمان هست که این فقط روز شماری مبارک است از دو ماه عاشقی که در سندش در این چند هفته خورده بوده و این حقیقت را هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد که ما فرزندان محرم هستیم و محرم همیشه در قلب های ما زنده است و با گوشت و خون ما آمیخته گشته و این خون را برای قیام سبز مهدوی ، که انتظار همراهیمان را می کشد نگاه داشته ایم تا نگذاریم اُحد بار دیگر برپا شود و ایران به حسرت کوفیان دچار شود.
ما به جمله های عارفانه و عاقلانه ی روح خدا رحمه الله ایمان داریم که می گفت راه قدس از کربلا می گذرد و حالا تنها یک لبیک یا ابوفضل دیگر برای در آغوش گرفتن قدس عزیز باقی مانده است ؛ و به راستی چه برکاتی در این ایام عزیز نصیب شیعیان شد.
این محرم بوده که نور هدایت را برایمان روشن نگهداشته و به یاری ما آمد تا همه مان را در این کشتی نجات محیای آخرین امتحان الهی کند و به راستی شیعه با استقامت و صبر دختر سلطان انبیا صلی الله علیه و آله که با نام ام المصائب به او سلام می دهید - حضرت زینب کبری سلام الله علیها - و حب غریب الغربا سلطان ایران ، علی ابن موسی الرضا علیه السلام زنده است و ما هر چه داریم از این عاشقیِ ، عاقلانه و لطف حضرت حق سبحانه الله داریم.
ربیع مبارک
چرا انسان گناه می کند؟ و یا به دنبال کسب ثواب نمی رود؟
مصادیق گناه در ادیان و اجتماعات مختلف در طول تاریخ حیات بشر متفاوت بوده و در حال حاضر نیز همین گونه است. گناه به معنای عبود و از خط قرمز است که مساوی با نادیده گرفتن و یا خلاف دستور خداوند عمل کردن است.
میدانیم که انسان به سوی جاذبها حرکت می کند و آنها را انتخاب می کند ؛ گناه نیز دارای جاذبه می باشد ولی این جاذبه پوشالی است که توسط شیطان رنگ آمیزی شده است و هر کس که جاذبه پوشالی را انتخاب کند در واقع به دستور شیطان عمل کرده است بنابراین از دستور خدا سرپیچی کرده است . عمل شخص گنهکار به معنای این است که جاذبه های حقیقی و راستین و پایدار را درک و تجربه نکرده و به آنها ایمان ندارد البته ممکن است که شخص نسبت به این مفاهیم شناخت کامل و کافی را داشته باشد ولی لذت دین داری را تجربه نکره و گناه را شیرین می پندارد به همین دلیل به سمت آن گرایش پیدا می کند.
این مورد برای افرادی که گناه نمی کنند ولی ثواب هم نمی کنند صادق است و آنان نیز لذت دین داری را تجربه نکرده اند و اگر این لذت را تجربه کرده بودند مرتب در پی کسب ثواب و تعالی خود بودند هم چون شرکت در نماز جماعت و نماز اول وقت خواندن که از مصادیق اعمال مورد پسند خداوند است
و در واقع مطابق آیه شریفیه قرآن کریم ، از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باید خطاب به این دینداران که هنوز لذت دین داری را نچشیده اند گفت : شما اسلام آوردید ولی ایمان نیاوردید و این خسرانی بزرگ است که * آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم *
خبر عروجت قلبم را درد آورد
در نماز خانه دانشگاه بودم . نماز عصر را که خواندیم پشت بلندگو اعلام کردند که آیت الله خوشوقت به ملکوت اعلا پیوست . وقتی خبر را شنیدم تا چند لحظه نمی دانستم چه کنم! همش می گفتم شاید کسی دیگری بوده و تشابه اسمی وجود دارد! می گفتم حاج آقای ما که سالم و سلامت به سفر حج رفته! شاید این هم شایعه ای بوده! شاید من خوابم!
سریع زنگ زدم به یکی از دوستان و بعد از سلام ، سوال کردم : آیا این خبر صحت دارد یا نه ؟
گفت : متاسفانه بله
دلم ریخت
دیگه
نتونستم چیزی بگم و لحظاتی پشت تلفن سکوت کردم و بعد خداحافظی کردم . در
ذهنم آخرین دیدارمان را مرور می کردم ؛ لحظات خوشی را که باهم داشتیم .
رفتم گوشه نشستم و کابشنم را روی سرم کشیدم ،
و فقط گریستم...
گذشته چه پیامی دارد؟ و اصغر چه می خواهد بگوید؟ این سوالی بود که چند روز روش فکر کردم تا به جواب رسیدم. گذشته بر خلاف ساخته قبلی اصغر فرهادی دارای رویکردی فلسفی است. در این فیلم ما شاهد پیشرفتی مثال زدنی در ساخته های فرهادی هستیم. در فیلم جدایی نادر از سیمبن فرهادی بیشتر حرف هایش را از طریق کلمات به مخاطب انتقال می داد ولی در فیلم گذشته ما شاهد زبان فلسفی نمادها هستیم که از طریق تصویر با مخاطب ارتباط برقرار می کند و اعتراضات و اعتقادات و پیام های فیلم را بیشتر از طریق سکانس ها و نمادها بیان می کند. به شکل خلاصه باید گفت که فیلم گذشته از نظر تکنیک و ساخت بسیار عالی و فراتر از سایر کارگردانان است ولی مطابق قبل دارای مفاهیم افتضاح و غیر واقع و ضد اسلامی و بسیار بد است. اصغر فرهادی با ساخت گذشته بحث قدیمی تضاد سنت و مردنیته را مطرح می کند که در این جدال تفکر مدرنیته برنده میدان معرفی می شود به گونه ای که می گوید دموکراسی و پیشرفت با دین و سنت در تعارض است مسلمانان و جامعه سنتی آسیای جنوب غربی تا زمانی که سنت های خود را کنار نگذارند هیچ جایگاهی در بین کشورهای به ظاهر مدرن و پیشرفته ندارند و جامعه ی دموکراتیک غرب نمی تواند افکار سنتی و دینی را بپذیرد حتی اگر این افکار قبلا خوب و مثبت بوده باشند ، مناسب جامعه ی دموکراتیک امروز نیستند به همین دلیل برای رسیدن به دموکراسی باید دین و دستورات الهی و خدا و سنت ها را کنار زد تا به پیشرفت رسید علی مصفا با نام احمد که نام مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله می باشد که نماد یک مسلمان است و با ظاهری مذهبی از ایران ، به مهد دموکراسی یعنی فرانسه می آید که بعد از مدتی زندگی در این جامعه دچار افسدگی می شود و جامعه دموکراتیک را ترک می کند و این سناریو به این معنا است که دین با دموکراسی در تضاد است که در جامعه امروز دین بازنده ی این جدال می باشد. وقتی احمد به دموکراسی پشت می کند و به ایران باز می گردد خانم بژو (همسر فرانسوی و دموکراتیک احمد) شروع به بازسازی و نقاشی خانه می کند و این نشان دهنده این است که زمانی می توان پیشرفت کرد و به زیبایی رسید که تفکرات سنتی و مذهبی قدیمی خود را به کلی کنار بگذاریم ولی در سکاس بعدی که خانم بژو از دست بازیگوشی های پسربچه ی عرب به خشم می آید و با او درگیر می شود آن پسر بچه سطل رنگ که نماد بازسازی و مقاوم سازی تفکر مدرن است را به زمین می ریزد و همچنین در ابتدای فیلم می بینیم که احمد دوچرخه را درست می کند ولی تا آخر فیلم ما شاهد عدم استفاده از دوچرخه هستیم به گونه ای که تا آخر به شکل برعکس در حیاط رها شده است. طاها رحیم (همسر نامشروع خانم بژو) که یک مهاجر عرب است و یک خشکشویی دارد، با تعالیم سنتی بزرگ شده است و وقتی به جامعه دموکراتیک قدم می گذارد و تصمیم می گیرد گذشته سیاه و جاهلیت (باورهای سنتی و مذهبی) خود را بشوید و همه را کنار بگذارد تا به پیشرفت دست پیدا کند وهمچون سایر فرانسوی ها رفتار کند به همین دلیل در فیلم نامه به او شغل خشکشویی را می دهند. خانم بژو (زن فرانسوی) که در داروخانه کار می کند و با دارو موجبات سلامتی و آرامش مردم را فراهم می کند در رابطه با اشخاص مذهبی و سنتی نمی تواند موفق باشد و هر چه تلاش می کند که ارزش های جامعه مدرن و دموکراتیک را به مهاجرین آسیای غربی یاد بدهد و آنها را اصلاح کند تا بتواند با آنها زندگی کند ولی نمی تواند به همین دلیل در هر دو رابطه ی خود شکست می خورد ولی دوست ندارد این شکست را قبول کند او حتی در ارتباط با پسربچه عرب (پسر طاها رحیم) موفق نبوده و همواره با او در حال درگیری است. جامعه دموکراتیک و به ظاهر پیشرفته ی فرانسه نمی تواند صداقت که یک صفت خوب است را از یک مسلمان بپذیرد چون این صداقت محصول رفتار یک مسلمان است(صداقت صفت مشهور پیامبر اکرم صلوات الله است). و این جامعه دموکرات حتی اشخاصی که در فضای سنتی متولد شده اند و می خواهند سنت خود را کنار بگذارند و به تفکر دموکراسی ایمان بیاورند را نیز نمی تواند قبول کند چون آنها متولدین جامعه سنتی هستند که دروغ گویی در خونشان است همچون دروغهای طاها رحیم به همسرش و خیانت به او و دروغهای کارگر مهاجر خشکشویی و هر کس به این افراد نزدیک شود از صفت دروغگویی آنها بی بهری نمی ماند همچون دختر بزرگ خانم بژو. در پایان باید گفت فیلم گذشته ساخته ی آقای اصغر فرهادی از نظر تکنیکی بسیار قوی است که با زیرکی بسیار و خیلی عالی ساخته شده است و به جرات می توان گفت یکی از شاهکارهای تکنیکی است و شایسته ی گرفتن جایزه می باشد ولی باید گفت که محتوایی بسیار سمی دارد که کاملا غلط و ضد دین است و این امر باعث می شود که آن را به عنوان یک فیلم بد نام برد.
از " جدایی نادر از سیمین " تا " گذشته "
به نظر می رسد که یک ارتباط منطقی میان دو فیلم پر جنجال جدایی نادر از سیمین و گذشته وجود دارد.
در جدایی نادر از سیمین پیمان معادی شخصی است با چهره ی دین دارد و مذهبی و با زندگی متوسط رو به بالا و متعهد در مقابل نگهداری پدر سالمند خود و در بانک که یک نهاد بسیار مهم است و رکن آن بر اعتماد و صداقت معتبر است مشغول به کار است ؛ شروع به دروغ گویی می کند و همواره واقعیات را مخفی می کند.
هم عرض او همسر شهاب حسینی است که شخصی مذهبی و چادری معرفی می شود که برای تمام مسائل روزانه خود سعی می کند متعهد به حرام و حلال الهی باشد و در مسائل خاص به دفتر استفتائات مرجع خود زنگ می زند و در یک خانواد ضعیف از نظر مادی زندگی می کند ؛ شروع به دروغ گویی می کند تا منافعی را کسب کند.
لیلا حاتمی با دیدن این جامعه دروغگو که دارای روحیه نفاق هستند می خواهد از ایران برود و نفرت او از این اجتماع به قدری است که برای رفتن حتی حاضر است خانواده و همسرش را رها کند.
در گذشته نیز ما شاهد موضوع دروغ و خیانت هستیم و خانواده هایی را می بینیم که فرهنگ سنتی خود را فراموش کرده اند و با فرهنگ غربی زندگی می کنند.
علی مصفا (مرد خاورمیانه ای ) در این فیلم نامش احمد است که به معنای ستوده می باشد که هم نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و کارگردان با زیرکی تمام به او صفت صداقت می دهد و او را شخصی مورد اعتماد همه و امانتدار معرفی می کند ولی نکته اینجاست که او سعی دارد با صداقت بیش از حد خود مانع جدایی اعضا خانواده و کشف حقیقت شود و همین امر به دلیل زیرکی کارگردان باعث بی آبرویی همه نسبت به هم می شود به شکلی که در پایان فیلم می بینیم که نه تنها روابط تصحیح نشده بلکه گناهان نیز آشکار شده و همه نسبت به هم بد بین شده اند و اعتمادها از بین رفته است و روابط همچون دوچرخه تعمیر شده است ولی بلااستفاده می باشد و علی مصفا در ابتدای فیلم به عنوان یک مرد ریشو معرفی می شود که بعد از افسردگی شدید در دوران زندگی با خانم بژو ( زن فرانسوی ) بدون اینکه از یکدیگر طلاق بگیرند او را ترک می کند. احمد انسان خوش قولی نیست و در این فیلم برعکس فیلم جدایی نادر از سیمین می خواهد تمام حقایق را آشکار کند و نوعی میان جگری بین اعضای خانواده بکند که تنها کسی که به احمد اعتماد دارد دختر بزرگ خانم بژو است که دائما در حال دروغ گویی و پنهان کاری می باشد.
در کنار او طاها رحیم ( مرد خاورمیانه ای ) را می بینیم که دارای چهره ای همچون اعراب مسلمان است که ریش می گذارد و می خواهد نشان دهد که اخلاق اجتماعی برایش مهم است (تادیب پسرش) و در فرانسه یک خوشکشویی دارد که کثیفی ها و پلیدی ها را پاک می کند ولی با خانم بژو رابطه مخفیانه برقرار می کند و به همسر خود خیانت می کند و همواره این رابطه را با دروغ و پنهان کاری مخفی می کند.
در مقابل همه ما شاهد خانمی مهاجر با چهره ی خاورمیانه ای هستیم که به شکل غیر قانونی کار می کند و در طول فیلم دروغ می گوید و به دنبال حفظ شغل خود به هر قیمتی است که راز خودکشی را فقط او می داند.
در فیلم احمد تمام رازهای اعضای خانواده را آشکار می کند و با این کار در تلاش است تا از میان همه ی این دروغ ها حقیقت را کشف کند به همین جهت با عملکرد نادرست خود و صداقت بیش از حق خود حلقه ی اتصالی می شود میان همه و با اینکه حقیقت را آشکار می کند و تلاش می کند که اعضا را در کنار هم حفظ کند و مانع جدایی آنها شود ولی در پایان هیچ کس از نتیجه ای که به وجود آمده راضی نیست چون آبرویش جلو همه رفته است به همین دلیل به خوبی با هم ارتباط برقرار نمی کنند همچون دوچرخه ای که احمد در ابتدای فیلم آن را درست می کند ولی تا پایان فیلم آن دوچرخه هنوز برعکس و بلا استفاده کنار حیاط قرار گرفته است و این دو تصویر با هم ارتباط معنایی دارند.
می توان گفت که احمد با این کارها محل اعتماد و اطمینان را از بین برد و درست است که حقایق را مشخص کرد و آنها را بلا استفاده گذاشت همچون دوچرخه که درست شد ولی هیچ استفاده ای از آن نشد.
اصغر فرهادی با زیرکی تمام در جدایی نادر از سیمین تصویری از جامعه ایران را نشان داد که در آن دروغ و بی اعتمادی و وجود دارد و لیلا حاتمی برای فرار از این جامعه می خواهد به خارج برود و در فیلم گذشته وقتی احمد وارد فرانسه می شود و ازدواج می کند جامعه ای را مشاهده می کند که در آن خاورمیانه ای های زیادی به صورت قانونی و غیر قانونی زندگی می کنند که مرتب در حال دروغ گویی و خیانت می باشند و هر کسی از فرانسوی ها که به آنها نزدیک هم می شود به این خصیصه های منفی دچار می شود همچون خانم بژو که به طاها رحیم علاقه داشت و هر دو به همسرهای خود دروغ گفتند و خیانت کردند و دختر بزرگ خانم بژو که به احمد که یک ایرانی است اعتماد داشت و مرتب در حال دروغ گویی بود و احمد با دیدن این جامعه دچار افسردگی شدید می شود و بدون اینکه همسر خود را طلاق بدهد او را با بی مسئولیتی ترک می کند وبه ایران بازمی گردد.
فیلم گذشته نمی تواند نمایندگی ایران را به عهده بگیرد چون تمام ارزش ها و اخلاقیات و اعتقادهای ما را زیر پا گذاشته و در عوض ارزش ها و هنجارهای غربی یک جامعه ی اروپایی را به نمایش گذاشته است و به شکل غیر مستقیم به نقاط ضعف مسلمانان و جوامع آسیای جنوب غربی ( خاورمیانه ) با دیدگاهی خلاف واقع پرداخته است.
داغ کن 
داشتم غروب پنج شنبه را از روی ارتفاعات تیپ حضرت رسول نگاه می کردم ، کلان شهر تهران به اندازه ی چند بند انگشت بود و این شهر برای من و من هم برای این کلان شهر زره ای بیش نیستیم . چراغ ها روشن شده بود و نورانیت ستارگان زیبای آسمان در نور زمین گم شده بودند و فقط پرنور ترین و نزدیک ترین ها قابل مشاهده بودند دلم گرفت ؛ یاد شهید محمد ابراهیم همت شهید حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ حضرت رسول افتادم که آرزویش این بود که پرچم اسلام را بر قلل جهان نصب کند تا نور توحید را با همه قسمت کرده باشد ولی حالا من آمده بودم در قدمگاه آنان بر روی خاک هایی که نماز شب ها به خود دیده اند صداهای قرآن شنیده اند بارها به زیارت اربابشان رفته اند با اشک های انقطاع و عشق سیراب شده بودند و حالا هم در فراغ دوست دارانشان در گرمای خورشید و سرمای بیابان هنوز منتظرند به خودم نگاه کردم و هیچ ندیدم و احساس ضعف و تنهایی کردم . به راستی شهدا گل هایی بودند که در بوستان اسلام و با آبیاری خمینی کبیر ره زنده شدند و جاوید ماندند و ما مردگانیم که هنوز از خود عبور نکردیم و در تنهایی های خودمان خوشحالیم و غافل داغ کن ![[تصویر: xglhm3kip0vyf48z18e.jpg]](http://www.pic.tooptarinha.com/images/xglhm3kip0vyf48z18e.jpg){kind=small}
ضرب و شتم زنان چادری فاجعه ای که این روزها مرتب در حال تکرار شدن است در این چند هفته اول خانم شمس در پونک تهران و بعد هم خانم فراهانی در خانی آباد تهران مجاهدینی که امر به معروف و نهی از منکر زبانی کردند ولی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و با و بی تفاوتی و سهل انگاری پلیس روبه رو شدند با مبانی فکری و اصول منطقی لیبرالی که نظام آموزش و پرورش در طول 12 سال به اشخاص آموزش می دهد که اساس تمام آموزش های آن خواسته های انسان و تعریف بی حد و مرز آن از آزادی می باشد نباید جز عدم تعهد به دین و سبک شمردن دستورات دینی توسط اشخاص جاهل جامعه را انتظار داشت با توجه به مطالبی که سیستم آموزشی کشور که بر مبنای سیستم غرب بنا شده است جری شدن و روحیه طلبکارانه ی بی حجاب ها کاملا منطقی است البته بر اساس منطق مادی نه الهی در این حوزه فکری قرآنی که تدریس می کنند می شود کتاب داستان و اسطوره که 1400 سال پیش آمده و علوم حاصل از تجربه می شود علوم واقعی و عالی و علوم منسوب به روایات و وحی می شود علوم قدیمی و عقب مانده پیشرفت فقط در حوزه علوم تجربی معنا می دهد و هر علمی که را که نتوان با حواس 5 گانه درک کرد می شود خرافه قرآن می شود کتاب اسطوره ای چرا؟ چون مبنا شد انسان و خواست های او و اذهان فقط متوجه ماده گشت که در صحنه اجتماع نتیجه آن می شود جری شدن بی حجابی و آزاد کردن دختران متخلف و مجرم با گذاشتن قرض تلفن به عنوان وثیقه و اقدامات غیر قانونی نیروی انتظامی که حتی برای کمک به زنان چادری و خاتمه دارند به ضرب و شتم این عزیزان هیچ اقدامی نمی کنند و می گویند ما مسئول نستیم و گشت ارشاد ملغا شده شرح حادثه : خانم شمس / البته نمی دانم چرا تمام خبرگزاری ها بعد از انتشار این خبر آن را حذف کردند حتی فارس به عنوان اولین سایت و مصاحبه کننده اصلی با خانم شمس داغ کن 
دلم برات تنگ شده
هنوز تنین نوای توسل شبهای قدر در گوشم است
هنوز نوای روضه خوانی حضرت زهرا سلام الله در جانم باقی است
محبوم من بی تو ما در این سرا غریبه ای بیش نیستیم ؛ تو خودت را همچون پلی کرده بودی تا ما را به مبدا خوبی ها برسانی
دیگر نیازی نیست فرشتگان برای دیدنت به زمین بیایند چون این بار تو برای دیدارشان رفتی
شبی که می خواستم خبر عروجت را بنویسم دستم قدرت نداشت ، نوشتن چند خط کوتاه حدود یک ساعت برایم طول کشید . شب خیلی سختی بود
کلیک کنید
داغ کن
امروزه جهان به
معنای حقیقی تبدیل به یک دهکده شده است و به وسیله ابزارهای ارتباطی مختلف راه های
تبادل اطلاعات تسهیل شده است ولی به دلیل عدم شناخت دقیق و کافی مردم از این وسایل
ارتباطی مشکلات زیادی برای ایشان تحقق پیدا می کند
در ذیل به شکل مختصر به به نکاتی در مورد تکنولوژی روز دنیا اشاره می کنم
در این مقاله منظور از تکنولوژی شکل خاص آن می باشد یعنی موبایل ، رایانه ، تبلت ، تلوزیون وسایلی که در طول روز بارها از آنها استفاده می کنیم
1. در مقاله قبلی در مورد سازمان امنیت ملی آمریکا معروف به (NSI) توضیحاتی بیان کردیم و گفتیم که اولین رایانه و اینترنت دنیا توسط ارتش ایالات متحده آمریکا برای سیستم موشکی ناوگان دریایی با اهداف نظامی ساخته شده است بنابراین باید گفت که بنای اصل توسط ارتش و با رویکرد نظامی گذاشته شده است (رجوع به مقاله اینترنت یک ابزار یا سلاح ۱ و ۲ + لینک)
2. امروزه تمام مکالمات و هر نوع تبادل اطلاعات اعم از ایمیل ، پیامک ، تماس و... توسط سیستم های امنیتی دولت ها کنترول و شنود می شود که رییس جمهور آمریکا و فرانسه و نخست وزیر انگلیس رسما به این اقدام اعتراف کردند و از آن حمایت می کنند چرا که برتری بر دیگر کشورها فقط با داشتن اطلاعات ممکن است
3. یکی از راه های کسب درآمد توسط شرکت ها و کمپانی های خصوصی همچون یاهو ، گوگل ، اپل ، فیسبوک و ... فروش اطلاعات کاربران به دولت ها و سیستم های اطلاعاتی می باشد
4. هیچ وقت پیشرفته ترین تکنولوژی که در دست عموم جامعه قرار دارد آخرین نسل از تولیدات شرکت ها نیست بلکه پیشرفته ترین تکنولوژی در دست ابر کمپانی ها و دولت می باشد و مردم عادی دارای سطح دوم از تکنولوژی هستند
5. هیچ شرکتی برای رضای خدا و آسایش خلق امکاناتش را به شکل مجانی یا قیمت کم در اختیار عموم نمی گذارد بنابراین تمامی نرم افزارها و جست و جو گرهای اینترنتی مثل گوگل ، یاهو ، بینگ و ... و وبلاگ ها و ایمیل ها و شبکه های اجتماعی همچون فیسبوک ، گوگل پلاس و سیستم عامل هایی مثل آندروید (که توسط گوگل تولید و یک باره بازار جهانی را در اختیار گرفت) مجانی یا با قیمت کم در اختیار شما قرار نمی گیرد بلکه از راه هایی همچون کسب اطلاعات کاربران و فروش آنها به دولت ها و شبکه های جاسوسی از شما هزینه دریافت می شود (رجوع به مقاله اینترنت یک ابزار یا سلاح ۱ و ۲ + لینک)
6. تمامی دوربین هایی که به شبکه اینترنت و ماهواره متصل می شوند توسط دولت ها و جاسوسان و هکرها قابل مشاهده می باشند حتی دوربین موبایل ها
7. موبایل شما همیشه قابلیت شنود شدن را دارد حتی زمانی که خاموش است یا زمانی که با آن تماس نمی گیرید . با نرم افزارهای خاص می توان تمامی صداها را از طریق موبایل شما شنود کرد ، ولی در صورتی که باطری موبایلتان را بر دارید این امکان از بین می رود
8. نرم افزار (babylon) که یک دیکشنری جهانی بسیار عالی و قدرتمند می باشد در واقع یک سیستم جاسوسی بوده که در ایران با قیمت بسیار مناسب و در تعداد بسیار زیاد توزیع می گردد و در پی این اقدام جاسوسی چند سال پیش حتی وزارت آموزش و پرورش با صدور یک بخش نامه استفاده از این نرم افزار را ممنون اعلام کرد
9. سیستم عامل موبایل آندروید که چهار نسل از آن می گذرد و به شکل عجیب وسریعی بازار جهان را در دست گرفت هنوز هم دارای مشکلات بنیادین امنیتی می باشد و به راحتی می توان تمامی اطلاعات شخصی کاربران موبایل را از این طریق مشاهده کرد و هنوز هیچ گونه محدودیتی برای آن وجود ندارد
10. نرم افزار (ESET – NOD32) که یک آنتی ویروس بسیار شناخته شده می باشد و در ایران نیز به شکل گسترده ای توزیع می شود و گاهی نیز به صورت مجانی در اختیار کاربران گذاشته می شود در واقع یک نرم افزار جاسوسی بسیار پیشرفته است
11. ویندوز 8 که به تازگی تولید و وارد بازار جهانی شده است به گونه ای طراحی شده است که تمام فعالیت ها و اطلاعات کاربران را در اختیار شرکت ماکروسافت قرار می دهد و یکی از امتیازهای ویژه ی این سیستم عامل که به این اقدام ماکروسافت بسیار کمک می کند سرعت بالای این ویندوز و حجم کم آن نسبت به نسخه های قبلی ویندوز می باشد
مطالب مرتبط :
مقاله اینترنت یک ابزار یا سلاح ۱
مقاله اینترنت یک ابزار یا سلاح ۲
داغ کن
آیا تکنولوژی ذاتا دارای حسن یا قبح می باشد ؟ و یا این اقدامات کابران است که متعلق خوبی و بدی قرار می گیرد ؟
در مورد چگونگی استفاده از تکنولوژی نظرات مختلفی وجود دارد در بیان متفکرین وجود دارد
نظرات مطرود
عده ای آن را تماما قبول می کنند و می گویند که هر چیز جدید و نویی دارای حسن مطلق می باشد و ذاتا خوب و مطلوب است و قبحی بر آن متصور نیستند که آن را تحت عنوان نظریه مدرینسم بیان می کنند ؛ متفکرانی همچون : گالیله ، فرانسیس بیکن ، کوپرنیک ، کپلر ، نیوتن
عده ای دیگر می گویند تنکنولوژی دارای قبح مطلق است و ذاتا بد می باشد و انسان باید از آن دوری کند ؛ در بین این گروه دو شاخه مذهبی افراطی و غیر مذهبی وجود دارند که هر دو در متعلق موضوع خود و حکم نهایی آن مشترک هستند یعنی می گویند باید از تکنولوژی دوری کرد ولی در بیان دلیل بر حکم خود دارای اختلاف هستند . مذهبی های افراطی مخالف تکنولوژی می گویند چون تکنولوژی حاصل و پیامد تفکر سکولار بشر می باشد به این دلیل قبیح است و هم عرض آنان نیز ، غیر مذهبی ها مخالف نکنولوژی می گویند چون تکنولوژی باعث دوری انسان ها از هم و از سنت ها و دوری از اخلاق انسانی (اخلاق در معنایی که ماتریالیست های بی دین تعریف می کنند) شده است قبیح است
نظریه صحیح
عده ای دیگر که نظریه اعتدال را مطرح می کنند می گویند تکنولوژی ذاتا دارای حسن و قبح نیست بلکه این نحوه ی استفاده اشخاص است که دو پیامد خوب و بد را در پی دارد ؛ استاد گران قدر و فیلسوف و مجتهد عالی مقام حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهید مطهری نیز بر همین اعتقاد هستند و در تشریح مطلب از مثال معروف چاقو استفاده می کنند و می گویند چاقو به تنهایی و ذاتا دارای مصلحت و مفسده نیست بلکه این چگونگی استفاده از چاقو است که بیان کنند حسن و قبح آن می باشد مثلا استفاده یک قاتل و جنایتکار خطرناک از چاقو برای ارتکاب جرم بد است ولی همان چاقو در دست پزشک و جراح صالح موجب سلامتی انسان می شود و خوب است ؛ بنابراین نمی توان گفت که تکنولوژی ذاتا خوب است و یا بد بلکه این عمل اشخاص می باشد که خوبی و بدی را در استفاده از تکنولوژی مشخص می کند
داغ کن
ناگفته هایی از رئیس جمهور جدید !!
به مقالات و خبرها که نگاه می کنید هنوز زوایای پنهانی در کارنامه رئیس جمهور جدید حجت الاسلام حسن روحانی وجود دارد که کمتر به آنها توجه شده و کارشناسان سیاسی به آن توجه لازم را نمی کنند ؛ همانند اینکه خط واقعی سیاسی آقای روحانی چیست؟ عضو کدام گروه سیاسی هستند؟ و یا چرا اصلاح طلب ها از ایشان حمایت کردند؟ و چرا آقای عارف به نفع ایشان کنار رفت؟
بر اساس تاریخ انقلاب اسلامی حجت الاسلام روحانی از مجاهدین ماثر انقلاب اسلامی بودند که از قبل از انقلاب و همچنین پس از آن زیر سایه رهبری امام خمینی ره و امام خامنه ای حفظه الله خدمت های زیادی به نظام مقدس جمهوری اسلامی کردند
بر خلاف تصور قالب جامعه ایشان جزء اعضای موسس و تشکیل دهنده جبهه اصولگرایی هستند و همچنین در طول حیات خود همیشه خود را به عنوان یک اصولگرا معرفی کردند و به اصولگرایی خود افتخار می کردند و هم اکنون نیز ایشان عضو جبهه اصولگرایان می باشند و خود را منتسب به آنان می دانند . (ولی بعضی از اصولگرایان ایشان را به عنوان یک اصولگرا قبول ندارند)
ولی در انتخابات ریاست جمهوری 1392 ما شاهد بودیم که ایشان خود را به عنوان کاندیدای مستقل معرفی می کردند و شرایط فعلی هر دو جبهه را برای انتساب خود به آنان نمی پسندیدند و عبارت بهتر می توان گفت آقای روحانی از یک مشی و تفکر معتدل برخوردارند که باعث شد ایشان خود را به عنوان کاندیدای مستقل معرفی کنند که می توان نتیجه گرفت که ایشان افراط و تفریط ها هر دو جبهه اصلی انتخاباتی را نمی پسندیدند و شاید بتوان گفت که یکی از علت های استقبال و انتخاب آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور 1392 توسط مردم حماسه ساز نظام مقدس جمهوری اسلامی همین اعتدال عملی ایشان است که از اعتدال فکری ایشان نشات گرفته است و این اعتدال در شرایطی که شاهد تندروی های سیاسی هستیم مورد پسند مردم ایران قرار گرفته است
با توجه به شرایط و عملکردهای شخصیت های سیاسی در زمان فعلی شاید بتوان گفت که یکی از انگیزه آقای روحانی برای ورود به صحنه انتخابات ریاست جمهوری 1392 پایان دادن به کشمکش های سیاسی بوده و به عبارت بهتر یکی از اهداف ایشان ایجاد فضای صلح سیاسی میان سلایق و جبهه های مختلف است و شاید بتوان یکی از اهداف کناره گیری آقای عارف نماینده اصلاح طلبان به نفع آقای روحانی که به عنوان کاندیدای مستقل خود را معرفی کردند و در میان جامعه سیاسی نیز به عنوان یک شخصیت میانه رو زبان زد هستند این باشد که اصلاح طلبان می خواهند
اولا به اختلافات سیاسی خاتمه دهند و فضای ملتهب فعلی را آرام کنند
ثانیا لکه ننگ و سیاه انتخابات ریاست جمهوری 1388 را از کارنامه خود پاک کنند
ثالثا به ملت ایران اثبات کنند که جبهه ی اصلاح طلبان به نظام مقدس جمهوری اسلامی علاقه مند هستند و بر خلاف تصور ایجاد شده از ولایت مطلقه فقیه حمایت می کنند و می توانند زیر سایه رهبری در خدمت ملت ایران باشند
به همین دلایل می توان گفت که اصلاح طلب ها از کرده خود پشیمان هستند و آقای روحانی نیز شخصی معتدل است که سعی دارد میان دو جبهه آشتی ایجاد کند و به تندروی های سیاسی پایان دهد و به قول خودش که در اولین مصاحبه خبری خود گفت ، من با جبهه های مختلف اعتلاف نمی کنم و حاضر نیستم با طرفداری از گرو سیاسی خاصی از حقوق مردم ایران چشم پوشی کنم ولی از سلایق مختلف در دولت خودم استفاده می کنم و ملاک من شایسته سالاری است
من خودم هم به ایشان رای ندادم ولی با توجه به دستور رهبری ، امام خامنه ای ملت شریف باید ابه رای اکثریت احترام بگذارند و از رئیس جمهور خود حمایت کنند
داغ کن
چرا مردم به آقای روحانی رای دادند؟
مقام معظم رهبری (روحی فداه) : شرکت در انتخابات وظیفه های همه دوستداران نظام و انقلاب است و حتی اگر افرادی هستند که به نظام علاقه ای ندارند باید به خاطر کشورشان در انتخابات شرکت کنند
امام خمینی (ره) : میزان رای ملت است
آقای روحانی تا قبل از انتخابات میان مردم ایران شناخته شده نبود ولی در انتخابات 1392 توانست رای اکثریت ملت را بدست آورد
چرا حجت الاسلام حسن روحانی رای آورد؟ ، روحانی چه پتانسیلی داشت که رای اکثریت را جذب کرد؟ ، چرا اصولگرایان شکست خوردند؟
در ذیل دلایل اصلی محبوبیت ایشان را بررسی می کنیم
1. حوزوی بودن – مردم ایران به دلیل پیوندهای دیرینه و بنیادین خود با مذهب همیشه احترام زیادی برای قشر روحانی قائل بودند و این احترام اعتماد را نیز به همراه خود دارد
2. برنامه های صدا وسیما – فضای مناسبی و گسترده ای که رسانه ملی در بخش صدا و سیما برای نامزدهای محترم به جهت معرفی و اعلام برنامه های خود به وجود آورده بود
3. نا امیدی از اصولگرایان – در انتخابات دوره قبل آقای احمدی نژاد در ابتدا به عنوان کاندیدای اصولگرایان معرفی شده بود و همچنین اصولگرایان نیز از ایشان حمایت می کردند ولی بعد از گذشت مدتی و بروز مشکلاتی اصولگریان اعلام کردند که آقای احمدی نژاد نماینده ما نیست و ما از ایشان حمایت نمی کنیم ولی دیگر دیر شده بود چون از صحنه و زمان انتخابات دور شده بودیم و ایشان نیز به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده بودند
4. مستند تبلیغاتی آقای روحانی – در این مستند از صحبت های مقام معظم رهبری و همچنین بزرگان و پیشکسوتان نظام از جمله حجت الاسلام هاشمی بسیار استفاده شده بود و به زبان تصویر نشان داده شد که آقای روحانی ارتباط نزدیکی با آقای هاشمی دارد و این خود یک امتیاز برای جلب رای مردم بود چون آقای احمدی نژاد سیاست های دقیقی را برای اداره اقتصاد کشور اجرا نکرده بود و این مهم سبب شده بود تا مردم به شدت زیر فشار مالی قرار داشته باشند و از سیاست های پولی و مالی دولت جدید ناراضی باشند به همین جهت با رجوع به گذشته خود بگویند که سیاست های پولی و مالی دولت قبل بسیار مناسب تر و بهتر بود
5. بی اعتمادی به اصولگرایان – آقای احمدی نژاد با شعار مبارزه با اشرافی گری و ساده زیستی و همچنین متهم کردن اصلاح طلبان و گسترش عدالت جلب رای کرده بود ولی با روی کار آمدن ایشان مردم متحمل فشارهای اقتصادی زیادی شدند و همچنین شاهد اختلاس های گسترده ای بودند که با شعارهای انتخاباتی ایشان تعارض داشت به همین دلیل مردم نسبت به اصولگرایان بی اعتماد شدند
6. ناامیدی از کاندیداهای مستقل – مردم دیدند که کاندیداهای مستقل برنامه مدون و دقیقی و تجربه لازم و کافی برای اداره کشور ندارند به همین دلیل ترجیه دادند که در این شرایط سخت تحریم ها و بحران های گسترده منطقه و تهدیدهای ملی ، کشور را به دست افرادی بسپارند که دارای تجربه های لازم هستند
7. استقبال و طرفداری آقای هاشمی از آقای روحانی
8. یک پارچگی اصلاح طلبان و از هم گسیختگی اصولگرایان
۹. مشی میانه روی و اعتدال و معرفی خود به عنوان کاندیدای مستقل و دلمردگی مردم نسبت به هر دو جبهه و سلایق سیاسی
داغ کن
این روزها یکی از سخنانی که می شنوید این است که فلان کاندیدایی را که انتخاب کردی رای نمی آورد پس رای خودت را هدر نده - رایت را نسوزان - بیا به فلانی که بیشتر طرفدار داره رای بده چون در انتخابش سهیم می شی
باید گفت که متاسفانه این گونه تعابیر در بین مرد کم و بیش وجود دارد
در جواب این گونه اشخاص باید گفت ملاک شرکت در انتخابات ، انتخاب کردن اصلح است نه فقط رای دادن وبه نظر من فلانی با توجه به این دلایل اصلح است
معرفی دین اسلام به عنوان دین فحشا در فیلم زندگی خصوصی
فیلم توقیف شده در سینماهای ایران
در قالب لوح های فشرده به شکل قانونی به رسانه های خانگی راه پیدا کرد
فیلم سینمایی زندگی خصوصی فیلمی است که با تمام قوا مهمترین رکن جامعه که دین و خانواده است را مورد هدف قرار داده و با تکیه بر تکنیک های سینمایی بر اساس تفکر مدرنیسم خود به مقابله با دین می پردازد و منشا تمام فسادها و خیانت ها اعضای خانواده را در جوامع دین مدار ، وجود دین و به شکل خاص ، دین اسلام معرفی می کند.
در این فیلم ما یک زرمنده افراطی با اعتقادات ضعیف و خشک و بعضا غلط را به عنوان نقش اصلی فیلم و نماینده اشخاص مذهبی می بینیم که برخلاف دارا بودن ظاهری ساده و مذهبی و پاک به دنبال ایجاد ضمینه های شهوت رانی است و از هر فرصتی کمال سواستفاده را می کند
کارگردان در این فیلم اشخاص متدین و دین داران را افرادی معرفی می کند که ، از دین به عنوان یک ابزار برای رسیدن به مطامع شخصی خودشان استفاده می کنند و می گوید دین در عصر جدید و در دوران حکمرانی تکنولوژی جایگاهی ندارد و چیزی که امروزه به عنوان دین به افراد گفته می شود ، در واقع ساخت دست بشر است و احکامی همچون ازدواج موقت که در اسلام بیان شده است در مواقع ساخت ذهن انسان است ؛ نه حکمی از طرف خداوند بیان شده است و اگر هم از طرف خدا باشد دیگر مناسب استفاده در عصر جدید فعلی نیست چون انسان عصر تکنولوژی تنها با استفاده از تجارب گذشتگان و همچنین استفاده از عقل خود می تواند بدون دین زندگی کند
در این فیلم ازدواج موقت به عنوان راهکاری برای شهوت رانی دین داران معرفی می شود که نتیجه عمل کردن به این حلال الهی از نظر کاگردان فیلم می شود فساد در جامعه ، خیانت به همسر و خانواده ، از هم پاشیدگی خانواده ، طلاق ، کودکان بی سرپرست و مادران بی شوهر و این تعبیر دقیقا مخالف نص صریح احکام الهی است چرا که خداوند برای ازدواج موقت شرایط ویژه ای قرار داده است و زوجین مکلفند بر اساس این شرایط کلیه روابط خود را تنظیم کنند
مغالطه کارگردان (سخن اصلی)
در این فیلم کارگردان تنها گوشه ای از شرایط مربوط به ازدواج موقت را به روایت تصویر و متن بیان می کند که در نتیجه بیننده پس از نگاه کردن به این فیلم نسبت به دین اسلام بد بین می شود و به دنبال این تجربه تلخ کم کم عمل کردن به دستورات دین برای بیننده سخت و کم کم غیر منطقی می شود
مثلا از احکام ازدواج موقت این است که دختران باکره چون تا به حال ازدواج نکرده اند برای ازدواج نیاز به رضایت پدر و یا حکم قاضی دارند و همچنین ازدواج موقت نیاز به تعیین مهریه برای زن دارد یا مشخص کردن مقدار زمانی که زوجین در عقد هم هستند و یا وظیفه مرد در صورت باردار شدن زن و همچنین وظیفه مرد نسبت به شخص مادر و بچه ؛ عناوین ذکر شده تنها بخشی از احکام ازدواج موقت است که حتی یک کلمه در این فیلم از آن صحبت نشد و این عدم بیان ها در واقع موجب فریب مخاطب توسط کارگردان می شود
داغ کن
!! من به فلان حزب ایمان دارم - من طرفدار فلان جریان هستم !!
امام خامنه ای روحی فداه : جوان باید سیاست شناس باشد نه سیاست زده - در مسائل سیاسی نباید غرق شویم باید همواره نگاه کارشناسی داشته باشیم و به طریق اولی باید گفت این ملاکی برای فعالیت سیاسی بسیجیان است.
یکی از راهبرد های شناخت اشخاص در جوامع نگاه کردن به گفتار و رفتار آنهاست که حاصل نوع تفکر آنها می باشد.
اشخاص وقتی از کاندیدای خاصی دم می زنند و از تمام نظرات وی طرفداری می کنند و به شکل خلاصه می گویند ما به فلان حزب یا فلان جنبش ایمان داریم و خودشان را منسوب به آنها می کنند چند نکته را فراموش می کنند
1. وقتی اشخاص خود را به جریانی خاص منسوب می کنند در نگاه اطرافیانشان در تمام افعال آن جریان سهیم هستند یعنی تمام کارهای خوب و بد ، درست و غلط ، به جا و نابه جا و این عملکردشان موجب برچسب خودن آنها می شود
2. شخصی که از حزبی طرفداری مطلق می کند دیگر نمی تواند نگاه نقادانه ای داشته باشد و حتی اگر حزبش خطایی مرتکب شود به دنبال بهانه و توجیهی می گردد تا اشتباه آنها را بپوشاند و این عمل گاهی با علم همراه است و فرد خودش متوجه خطای خود است و گاهی نیز اصلا متوجه خطایش نیست و به دلیل ایمان مطلقی که به آن حزب کرده دچار اشتباه می شود – همانند عملکرد طرفداران فریب خورده های انتخاب 1388
3. در آینده دیگر نمی تواند انتخاب غلطش را اعلام کند و غرور و ترس از تمسخر باعث می شود تا بر مواضع اشتباهش پافشاری کند – همانند عملکرد فعلی طرفداران جنش سبز یا موج سبز
4. چون به اشتباه خودش باور ندارد نمی تواند سخن حق را درک کند و از هر روشی برای رد حقیقت و زیر سوال بردن واقعیت استفاده می کند
5. دیگر به مشکلاتی که در زندگی خانوادگی و میان مردم و دوستان و در محیط کار و ... برایشان پیش می آید اشاره نمی کنم
بنابراین در مسئله انتخابات افراد جامعه می بایست نگاه نقادانه ی خود به کاندیداها را حفظ کنند و به هیچ کاندیدایی نگاه مطلقا مثبت نداشته باشند و منتظر نباشند تا یک کاندیدا با یقه بسته و شعار ساده زیستی و فقرزدایی و گفتمان انقلاب و دوری از اشرافی گری جلو آمد سریع بروند پشتش و برایش سینه سپرکنند و به اصطلاح بشوند سینه چاکش
مغالطه کردی عزیزم !!
درست است که گقتند باید بر اساس ظاهر قضاوت کرد ولی در ادامه اش گفتند قبل از قضاوت باید تحقیق کرد و بر اساس ظواهری که در نتیجه تحقیق به دست آورده اند سنجش کنند و نباید فقط به شعارهای نامزدها توجه کرد و باید به کارنامه سال های گذشته آنها رجوع کرد عملکرد های آنها را بررسی کرد
درست است که می گویند در سنجش اشخاص ملاک حال فعلی آنها است و از امام علی علیه السلام نیز یک حدیث کنارش ذکر می کنند ولی نمی گویند که امام علی علیه السلام در کنارش گفته برادر عزیز باید در مورد گذشته اشخاص تحقیق کنید ، باید کارنامه اش را ورق بزنید و در کنار مشاهده حال فعلی او گذشته اش را نیز برانداز کنید
اولین انقلابی که در قرن 20 از میان دنیای ماتریالیسم با هدف اٌمانیسم و در کندوی امپریالیسم با مشت های گره کرده از درون قلب مردم و همراه با ندای حسین زمانشان به پا خواست و بر دهان متجددین و مدرنیسم زد
و به بلوک شرق و غرب فهماند که تقسیم بندی جهانیان به طبقه دوم و سوم تنها ساخته ی تفکر وهم آلود و مسموم آنها است و انسان فقط در مقابل پروردگارش سر فرود می آورد و از هیچ قدرتی نمی هراسد
و ملاک درجه بندی بشر تنها از راه ایمان به خداوند عزوجل و اهل بیت عصمت وطهارت است و انشا الله به لطف خداوند قادر ما فرزندان سید علی (ارواحنا فداه) و نوادگان پیر خمین (ره) روزی را می سازیم که در آن صهیونیسم خون خوار و آمریکای شیطان را گردن می زنیم و به همه عالم نشان می دهیم که
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم در ره عشق جگردارتر از صد مردیم
هرزمان بوی خمینی به سر ما افتد دور سید علی خامنه ای میگردیم
داغ کن
اگر حجت الاسلام هاشمی و مشایی تایید می شدند
قبل هر چیز لازم است بگویم حضرت حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی شخصیتی است که مورد تایید رهبری است و این مهم بارها در کلام و رفتار ایشان بیان شده است حتی بعد از فتنه سال 88 همانند انتخاب آقای هاشمی برای برپایی نماز جمعه بعد از فتنه و یا بوسیدن سید حسن خمینی در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام مقابل دیدگان مردم و برای پاسخ به بی حرمتی هایی که نسبت به این قشر انجام شد و در یک کلام آقای هاشمی شناسنامه انقلاب هستند ولی این تعاریف به این معنا نیست که رهبری افعال آقای هاشمی را به شکل مطلق قبول دارند - (نظر امام خامنه ای : جذب حد اکثری و دفع حد اقلی)
جذب حد اکثری و دفع حد اقلی
دشمن با فضا سازی هایی که انجام داده بود به دنبال این بود که دوباره ماجرای فتنه 88 را تکرار کند و انتخابات ریاست جمهوری 1392 را تبدیل به انقلاب مخملی 92 کند و این امر اجرایی نمی شد جز با دو قطبی کردن انتخابات . قطب هایی که سال های 84 و 88 با بی عدالتی و ظاهر فریبی ایجاد شدند ، یعنی قشر مذهبی در مقابل قشر کمتر مذهبی که کاملا غلط بود و این یک خودزنی کاملا اشکار بود
بنابراین اگر آقای هاشمی و مشایی تایید می شدند دوباره در انتخابات شاهد رقابتی بودیم که حاصلی جز خودزنی ملی نداشت و در این فضای مه آلود دشمن سعی می کرد بیشترین سوءاستفاده ها را بکند
ضدانقلاب می خواست جلبک ها را به آقای هاشمی منسوب کند و مذهبی ها را به مشایی (مشخص است که این نسب ها کاملا غلط است نه مشایی نماینده ماست و نه هاشمی با ضد انقلاب ) و به این شکل یک زمینه تقابل بین طرفداران دو گروه به وجود بیاورد و از آب گل آلود ماهی بگیرد و در همین میان آمریکا با تحریک القاعده و سلفی ها و وهابی ها و گروهک های خلق کرد از غرب و خلق عرب از جنوب و گروهک های تروریسمی بلوچ از جنوب شرقی و منافقین از داخل ایران را دچار بحران کند و طی یک انقلاب مخملی حکومت را تغییر دهد
منافقین چند ماه قبل اعلام رسمی کردند که صحنه انتخابات را به جنگ داخلی همچون سال های اول انقلاب تبدیل می کنند در همین راستا چند روز قبل نیروهای امنیتی ایران اعلام کردند یک محموله عظیم سلاح های سبک و انفرادی و چند تن از منافقین را دستگیر کردند و یا اینکه تا قبل از اعلام رسمی نظر شورای نگهبان رسانه های بیگانه در راستای اهداف جنگ نرم به شدت از آقای هاشمی طرفداری می کردند ولی بعد از عدم احراض صلاحت ایشان و صدور بیانیه رسمی آقای هاشمی مبنی بر تبعیت کامل از قانون و احترام به نظر شورای نگهبان این رسانه ها شروع به تخریب شخصیت ایشان نمودند و این تعارض ها خود نمایانگر افکار پلید دشمنان انقلاب می باشد
عدم احراض صلاحت آقای مشایی که دیگر نیازی به توضیح ندارد چرا که این جبهه بارها از اجرای دستورات رهبری سر باز زدند و بارها شعارهای انجمن حجتیه را که امام شخصا دستور انحلال آن را دادند ، می دهد به دلیل داشتن این نوع تفکرات به آنها جبهه انحرافی می گویند
امام خمینی ره : حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است
بنابر این قول باید همه خطرات را از آن دور کنیم
در پایان باید گفت که شورای نگهبان تصمیم خوبی گرفت
داغ کن
تا به حال دقایق زیادی از ساعت شنی عمرم را بیهوده تلف کردم و روز ها است که منتظر واقعی چشم به راه طاعت و عبودیت همه جانبه من است تا یارانش تکمیل شوند و بزرگ ترین انتقام الهی شروع شود ولی من ...
بنابراین سال ها است که با گناهان و غفلت هایم قلب آقا را به درد آوردم به همین دلیل دعای سلامتی اش را می خوانم ، سلامتی از دست من و گناهانم و غفلت هایم ...
روزها بود که می خواستم این جملات را بنویسم
داغ کن
مسعود ده نمکی بعد از گذراندن کلاس های خصوصی نزد ابراهیم حاتمی کیا به جهش فیلم سازی خوبی دست پیدا کرد
در سری فیلم های اخراجی ها ده نمکی با دفاع مقدس شروع و با ناهنجاری های اجتماعی فیلمش را تمام می کند نگاه ده نمکی در این طیف فیلم ها بسیار سطحی و عوامانه است و بیشتر به دنبال جذب مخاطب می باشد به گونه ای که جنگ را در سکانس های خنده دار بررسی می کند و بسیجی ها را اشخاصی نشان می دهد که می خواهند از میهن خود دفاع کنند ولی انگیزه ها و مبانی و اهداف این دفاع را نشان نمی دهد بیشتر بر روی رفاقت ها و از جان گذشتگی ها و خوش اخلاقی ها سرمایه گزاری می کند
ولی در فیلم رسوایی از آن نگاه سطحی دیگر خبری نیست و بر خلاف آثار قبلی بر ارکان و مبانی سرمایه گزاری می کند به گونه ای که موضوع فیلمش می شود - تقوا - که مهمترین و بنیادی ترین رکن اسلام می باشد و به قول قرآن کریم هر کس تقوا پیشه کند رستگار می شود و رستگاری را در پرتو تقوا است
امام
صادق علیه السلام بالاترین درجه بندگی را عبد بودن بیان می کنند یعنی
اطاعت مطلق از خالق و همه خوبی ها را از او دیدن و بدی ها را از شیطان و
خود دیدن که یعنی اشهد ان محمد عبده و رسول که در نماز می گوییم ، یعنی تقوا .
داغ کن
با نگاهی اجمالی به حوادث اخیر جهان دندان های تیز شده گرگان را می بینیم
لیبرالیسم که مبنای تمام تئوری های غرب است در حال از هم پاشیدن می باشد و کم کم باید آماده شویم تا لیبرالیسم را همچون کمونیسم در موزه بنگریم. در این میان تنها جایگزین مناسب برای این تفکر اسلام و شیعه است و دشمنان اسلام و قرآن تمام تلاش خود رامی کنند تا نگاه مردم جهان به این سمت برنگردد ؛ حتی اگر لازم بدانند تک تک شیعیان را به قتل می رسانند همچون قتلعام شیعیان در چین ، بحرین ، میانمار ، یمن و بوسنی
جمهوری اسلامی به عنوان تنها دولتی که پرچم دار تفکر اصیل اسلام می باشد مانند هدف ویژه ای برای غرب است
تمام ابرقدرت ها دندان تیز کردند و به دنبال زمینه سازی برای حذف فیزیکی و اعتقادی در بیرون و درون ما هستند و بلوغ این زمینه سازی انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ می باشد
- بیش از ۲۴ سال تهاجم فرهنگی و اعتقادی
- حمله به پاکستان و افغانستان
- استقرار پادگان های نظامی در کشورهای آسیای جنوب غربی
- تحریم اقتصادی
- تلاش جهت حذف سوریه به عنوان تنها حامی ایران و تسخیر سنگرهای فرامرزی ایران
- ایجاد و تجهیز گروهک های تروریسمی در علیه ایران
- استقرار سامانه های پدافندی اسرائیل در ترکیه
- فراخوان نیروهای ذخیره اسرائیلی و برگزاری رزمایش و شکستن مرزهای هوایی لبنان و گسترش شهرک سازی در نوار غزه
- خارج کردن نام گروهک منافقین از لیست تروریسم های جهانی
- اعلام رسمی منافقین برای انجام عملیات های نظامی در زمان انتخابات درون خاک ایران و تاسیس دفتر رسمی در آمریکا به شکل کاملا قانونی و حقوقی
- فروش سلاح توسط فرانسه و آمریکا به کشور های منطقه
- وقوع انفجار های متعدد در ایالات مختلف آمریکا در متهم کردن ایران و حزب الله لبنان و القا تفکر حمله ایران
- افزایش ماموریت های پهباد های آمریکایی در چند سال اخیر به جهت شناسایی و افزایش اطلاعات
- ترور دانشمندان
- فضا سازی هالیوود و تفکر هالیوودیسم در جهت بدنام و وحشی نشان دادن ایران از زمان هخامنشی تا بعد از انقلاب و همانند آرگو و جدایی نادر از سیمین
صحنه انتخابات امسال زمان عملیات ماست
زمان عملیات مهمترین کار ، دعاست
داغ کن
یک سال بزرگتر شدن یعنی
یک سال توفیق عبادت پیدا کردن
یک سال بیشتر در کشتی حسین علیه السلام بودن
یک سال دیگر در انتظار یار بودن
یک سال بیشتر ذکر یا ربنا ثبت قلوبنا گفتن
یک سال بیشتر به عشق حسین علیه السلام عاشورا خواندن و به یاد مهدی زیستن
365 بار بر سلطان درود فرستادن
یک سال بیشتر با وضو پشت رایانه نشتن
یک سال بیشتر پای برهنه اربعبن رفتن و سعی بین حرمین کردن
یک سال بیشتر در خوشی های اهل بیت بودن و خدمت کردن
یک سال بیشتر رمل های داغ جنوب را لمس کردن ، به فکه ابراهیم رفتن ، به سه راه شهادت برونسی سلام دادن ، در عید قربان به
بابایی احترام کردن و همچون چمران عاشق شدن و دلبری کردن ، در اخلاص همت غرق شدن
همچون زین الدین بودن و چو متوسلیان رفتن
داغ کن
پدر عزیزم بعد از سال ها مجاهدت در راه خدا و اسلام و پشتیبانی از انقلاب و ولایت فقیه دیگر دوری ارباب را تاب نیاورد و همراه کاروان زینب کبری سلام الله علیها به دیدار حسین علیه السلام شتافت و سوار بر کشتی نجات به سوی حبیبش رهسپار شد.
عاش سعیدا و مات سعیدا
جهت دریافت در ابعاد بزرگتر روی عکس ها کلیک کنید
خداوند یکی یکی عزیزانش و چراغ های راهش را دارد از ما می گیرد ، حاج آقا مجتهدی بعد حاج آقا بهجت الآن
هم که حاج آقا مجتبی ...
خداوندا آیا ما لیاقت خود را از دست داده ایم که این عزیزان را یک به یک از ما می گیری؟ یا اَرحم الراحمین ما فقیریم درگاه تو هستیم و تو همه چیز مایی یاقادر ، رحیم ، غفوری و یا کریم
اِرحم یا اَرحم الراحمین
خداوندا از عمر این حقیر بکاه و به عمر امامم سید علی حسینی خامنه ای و آن یار عزیزش حاج آقا خوشوقت بی افزا
یاقاضی الحاجات و یا احم الراحمین
حاج آقا مجتبی می گفت وقتی قصد داری خدا را صدا کنی بهترین لفظی که می توانی از آن استفاده کنی
یا ارحم الراحمین است پس خدا را این گونه صدا کن تا با مهربانی بیشتری تو را لبیک گوید نه با عدلش که
اگر با عدل به تو رو کند همیشه بدهکار اویی
داغ کن
